آیا آیین های بومی باید برچیده شود؟

بسیاری از فرهنگ های جهان رسیدن به سن بلوغ و بزرگسالی (سن تکلیف) را تحولی بسیار مهم در زندگی افراد می دانند و برای آن مراسمی ویژه برگزار می کنند.
ختنه دختر و پسر، نقش و نگار انداختن روی بدن آنها با چاقو،محک زدن استقامت آنها با آزمون های دشوار و فرستادن آنها به انزوا برای مدت زمان مشخصی از جمله این آیین های بومی است.
مراسم مخصوص رسیدن به سن بلوغ به ویژه برای محققان مردم شناسی شگفت انگیز است و آنها همواره درصدد کشف جنبه های مختلف این مراسم در قبائل دور دست جهان بوده اند.
اما جوامع غربی نیز مراسمی برای رسیدن به سن بلوغ دارند. مثلا جوانانی که وارد ارتش یا دانشکده های نظامی آمریکا می شوند مراسمی را باید پشت سر بگذارند که اگر به سوءرفتار کشیده شود حتی ممکن است به قیمت جان آنها تمام شود.
در برخی دانشکده های نظامی غرب سوءرفتار با جوانان تازه وارد به شکل تحقیر آنها یا وادار کردن او به انجام کارهای پست (Hazing) صورت می گیرد.

غفلت های مرگ آور
پس از مرگ یک نوجوان در جریان یک "مراسم تکلیف" در آفریقای جنوبی، نگرانی ها در مورد خطرات این گونه مراسم شدت گرفته است. در سال جاری میلادی او نهمین نوجوانی بوده که در اثر غفلت مجریان این مراسم جان خود را از دست داده است.
در مراسم سن تکلیف یکی از قبائل در آفریقای جنوبی، نوجوان باید مدتی را در حیات وحش زندگی کند و بعد از آن ختنه شود. او که در جنگل ها سه هفته گرسنگی کشیده بود نهایتا از بی غذایی مرد. قربانیان دیگر به خاطر ابتلا به عفونت ناشی ختنه غیربهداشتی جان خود را از دست داده اند.
پرفسور پیتر متوز از دانشگاه رودز آفریقای جنوبی می گوید: "در آفریقا نسل هاست که گذار از سن کودکی به سن بزرگسالی همراه با مراسمی ویژه بوده است. اما امروزه بر خلاف گذشته، بسیاری از پسرها این مراسم را در سنین پایین تر و بدون انضباط لازم و نظارت و مراقبت کافی از سوی خانه و خانواده انجام می دهند."
او گفت: "ختنه بسیار دردآور است چون بدون داروی بی حسی انجام می شود. بسیاری از پسرها از دلایل و تاریخچه این مراسم بی اطلاع هستند و فقط فکر می کنند که تاب و تحمل آنها محک زده می شود. پس با عجله می خواهند از پسرهای دیگر جلو بزنند. در حالی که هدف از این انجام مراسم، هدایت آنها از کودکی به دوران بزرگسالی است و این که بدانند که لازم نیست برای اثبات مرد بودنشان درد را تحمل کنند."

مفهومی غریب

بنابر آمار سازمان بهداشت جهانی، صد میلیون زن در سراسر جهان ختنه شده اند. هر ساله هم سه میلیون دختر زیر ده سال ختنه می شوند که بخش عمده ای از آنها در منطقه جنوب صحرای آفریقا هستند.
برخی جوامع معتقدند که ختنه باعث می شود تا حیثیت دختر حفظ شود و او شرایط لازم برای زن شدن را به دست می آورد.
اما به گفته سازمان بهداشت جهانی آسیب رساندن به آلت تناسلی زن نوعی "شکنجه" است و باید ممنوع شود.
در کنیا ختنه دختران ممنوع اعلام شده است. این تصمیم تازه پس از آن گرفته شد که دختری در اثر خونریزی ناشی از ختنه جان باخت. این دختربچه می خواسته خودش ختنه را کند چون در مدرسه مورد تمسخر قرار گرفته بود.
دکتر دیدری یانسن، یک محقق مردم شناسی در هلند، می گوید: "تفکر ما در غرب معمولا با این گونه مناسک، که سالهاست سنت برخی فرهنگ ها شده، در تضاد است. آنچه که در یک فرهنگ مراسم سن تکلیف تلقی می شود در فرهنگی دیگر سوءرفتار با کودک محسوب می شود. این وضعیتی دشوار است چون این گونه رفتارها معمولا در جوامع نیمه مدرن نیمه سنتی مثل آفریقای جنوبی دیده می شود."

خفگی با مشروبات الکلی

در جوامع غربی، موضوع "پذیرش نوجوان" به گروهی "بزرگسال" شکلی کاملا متفاوت دارد و غالبا مراسمی اجتماعی است.
ارتش به ویژه شهرت دارد که با موظف کردن تازه واردین به کارهای پست، آنها را به شدت تحقیر می کند.
مراسم ورود سربازان جدید که با تحقیر آنها همراه است، در ارتش روسیه به "دیدوفشینا" موسوم است و باعث بدنامی این ارتش شده است. از سوءرفتار با تازه واردین در نیروهای نظامی بریتانیا، آمریکا، آلمان و فرانسه هم گزارش های زیادی منتشر شده است.
سوءرفتار در برخی از تیم های ورزشی و دانشکده های آمریکا باعث شده که در بسیاری از ایالت های این کشور، وادار کردن تازه واردین به کارهای پست و تحقیرآمیز ممنوع شده است.
شماری از دانشجویان در برخی دانشکده های معروف آمریکا که وادار شده بودند برای پذیرش در گروهی خاص مقادیر زیادی مشروبات الکلی مصرف کنند یا آزمون های استقامتی سنگینی را انجام بدهند، جان خود را از دست داده اند.
ریچار سیگال، جامعه شناس بازنشسته در امریکا و مبارز علیه این گونه مراسم، می گوید دردسر زمانی آغاز می شود که مراسمی نسبتا بی ضرر - که قرار است پیوند میان اعضای گروه را مستحکم تر کند - به مرور به سوءرفتار تبدیل می شود.
افرادی که قبلا مورد بد رفتاری قرار گرفته اند، با گروه بعدی بدتر رفتار می کنند و به این ترتیب وضعیت به مرور خطرناک تر می شود.
بسیاری می گویند لایحه های قانونی و حقوق بشر باید به برچیده شدن این دست از آیین سنتی کمک کند.
اما به عقیده دکتر یانسن قانون نمی تواند مانع از اجرای آیین بومی مردم در گوشه و کنار جهان شود بلکه فرهنگ های برای منطبق شدن با زمانه آیین و آداب خود را تغییر می دهد: "مردم فکر می کردند که آداب و مراسم همواره یکسان باقی هستند اما این طور نیست. در دوره های مختلف آیین ها به گونه های متفاوتی تعبیر و تفسیر می شوند."

در انتقاد جنسی از همسر خود، پیشگویی نکنید

انتقاد جنسی معمولاً از پیش‎آمدهایی شروع می‎شود که یا به همسری که از او انتقاد می‎شود ارتباطی ندارد یا اگر داشته باشد، ارتباطی بسیار جزیی است. برای مثال، “محسن” معتقد بود که از نظر جنسی ارضا نمی‎شود، چون همسرش هنگام نزدیکی شور و هیجانی از خود نشان نمی‎دهد. “محسن” با مطالعه‎ی رمان‎های عشقی می‎دانست فردی که حقیقتاً به هیجان آمده باشد، تنفسش تندتر می‎شود و تغییراتی در صدا و حرکاتش پیدا می‎شود و غیره. اما چنین نشانه‎هایی را در همسرش مشاهده نمی‎کرد. “محسن” فکر کرد همسرش او را می‎فریبد و حس می‎کرد از رسیدن به لذتی که انتظارش را داشته، محروم شده است. از این اندیشه که بی‎تفاوتی همسرش ممکن است از ناتوانی خود او ناشی شود، احساس سرخوردگی می‎کرد. بالاخره، با خشم و در حالی که قادر به کنترل شکست و ناکامی خود نبود، با این عبارت از همسرش انتقاد کرد: «یک بار نشد شور و حالی نشان بدهی، نفست هم که در نمی‎آید، آخر این چه وضعی است؟!»
بیشتر مردها و زن‎ها مانند محسن، انتظارات غیر منطقی گسترده‎ای از روابط جنسی دارند. خیال‎پردازی در امور جنسی و خلق صحنه‎هایی که احساسات جنسی را برانگیزد و یا عشق‌ورزی خیالی با یک هنرپیشه سینما. جای واقعیت را نمی‎گیرد و احساس گناه برنمی‎انگیزد، حتی ممکن است گاهی به افزایش تجربه‎ی جنسی کمک هم بکند. اما بعضی اشخاص، متأسفانه مهارت‎های واقعی خود (یا همسرشان) را با ایده‎آل‎هایی که در عالم خیال پرورانده‎اند مقایسه می‎کنند. به نظر آن‎ها، همه‎ی زن و شوهرها هر شب از رابطه‎ی جنسی لذت می‎برند، هر زنی می‎تواند بارها به اوج لذت جنسی برسد و هر مردی قادر است ساعت‎ها در اوج هیجان باقی بماند. چنین توهماتی احتمالاً به انتقادات نادرستی می‎انجامد که مبنای آن، تصویری کاذب از چیزی است که آن را رابطه‎ی جنسی ارضا کننده می‎نامند.
انتقاد نادرست نیز هم چنین از انتظاراتی ناشی می‎شود که آن اندازه غیر منطقی نیستند که از آن‎ها صحبتی به میان نیاید. به طوری که «کلیفورد ساگر» متخصص روان‎کاوی خاطر نشان می‎سازد. هر یک از ما با کوله‎باری از توقعات و قرار و مدارهای آگاه و ناخودآگاه و گفته و ناگفته وارد زندگی زناشویی می‎شویم. توقعات و قرارهای ناخودآگاه و ناگفته موضوع سرّی قراردادی عاطفی را تشکیل می‎دهد، قراردادی که دو شریک با یکدیگر می‎بندند؛ اما هیچ کدام از ماهیت آن خبر ندارند. چنین قراردادی می‎تواند تمامی جنبه‎های قابل تصور یک زندگی خانوادگی مانند قدرت، بچه‎ها، پول، اوقات فراغت و روابط جنسی را در برگیرد. به مورد زیر توجه کنید:
“لیلا” بیست و هفت ساله و “بیژن” سی و شش ساله، کم کم به سوی پرتگاه طلاق پیش می‎رفتند زیرا انتقادهای مکرر بیژن از این که لیلا نسبت به امور جنسی به اندازه‎ی کافی توجه نشان نمی‎دهد، آن قدر خصومت آمیز بود که دیگر برای لیلا قابل تحمل نبود و ضمناً آن را ناروا می‎دانست. وقتی پزشک معالجشان سابقه‎ی روابط زناشویی آن‎ها را پرسید، لیلا گفت میانگین روابط جنسی آن‎ها دوبار در هفته است. او گفت «من فقط مواقعی از برقراری رابطه‎ی جنسی سرباز می‎زنم که واقعاً از بیماری و یا خستگی به جان آمده باشم.» بیژن گر چه پذیرفت که حرف‎های لیلا عین حقیقت است، اما هم‎چنان او را به عدم تمکین در روابط زناشویی متهم می‎کرد. پس از چندین جلسه مشاوره، پزشک معالج توانست قراردادی را که بیژن از هنگام ازدواج با لیلا نادانسته همراه با خود آورده بود، کشف کند. داد و ستدی عاطفی، که لیلا به کلی از آن بی‎خبر بود.
 پزشک معالج می‎گفت «بیژن اساساً فرد متزلزلی است، پدرش را در هشت سالگی از دست داده و مادرش که همیشه از نظر عاطفی تحت فشار بوده، در فشار بیشتری قرار می‎گیرد. به گمان او مرگ شوهرش «ثابت» کرده بود که محبت کردن و محبت دیدن ریسک خطرناکی است. بنابراین، بیژن در یک جوّ سرد و اساساً عاری از عشق بزرگ شده بود. در نتیجه بیشترین چیزی که از رابطه‎ی زناشویی و همسرش می‎خواست، پذیرش عاطفی تمام عیار بود، که آن را در روابط جنسی فعالی مجسم می‎ساخت. قرارداد بیژن چیزی از این قبیل بود: «من قول می‎دهم شوهر خوبی باشم، از تو و بچه‎ها به خوبی نگهداری کنم، و در عوض، تو هم موظفی مرا به گرمی بپذیری، هر وقت که من بخواهم»
پزشک ادامه داد «اما این موضوع هرگز به لیلا گفته نشده بود. او هیچ تصوری از خواسته‎ی بیژن و قرارداد اظهار نشده‎ای که انتظار داشت به آن احترام بگذارد نداشت. به همین دلیل، شکایت او را ابتدا به صورت خواسته‎ای استثمارگرانه و سپس اعتراضی ناروا می‎دید» .
قراردادن انتظارات زناشویی بر مبنای تمایلات شخصی یا معیارهای خارجی، موجب دیگری در طرح و بیان انتقادهای نارواست. مردی همسرش را به سردمزاجی متهم می‎کرد، زیرا فقط هفته‎ای یک بار آمیزش داشتند؛ در حالی که در جایی خوانده بود که «میانگین» آمیزش زوج‎هایی که در گروه سنی آن‎ها هستند، سه بار در هفته است.
زن و شوهرها، پیوسته درباره‎ی تعداد دفعات آمیزش و زمانی که باید صرف بازی‎های عاشقانه شود و لزوم تنوع در روابط جنسی از متخصصین سوال می‎کنند. اما در این مورد، هیچ قانونی، هیچ باید و نبایدی و هیچ درست و نادرستی وجود ندارد و هیچ کس را هم نباید با مقایسه با دیگران مورد قضاوت قرار داد. بعضی از زوج‎ها ممکن است روزی دوبار، بعضی ممکن است ماهی دوبار و یا حتی سالی دوبار روابط جنسی داشته باشند. انتقاد کردن از همسر به خاطر آن که نمی‎تواند خود را در حدّ فلان میانگین خیالی یا حد نصاب فرضی قرار دهد، اشتباه احمقانه‎ای است.
    انتقادی که بر مبنای اطلاعات دقیق از مجموع توانایی‎ها و فعالیت‎های جنسی انسان نباشد، انتقادی نابه‎جاست. امروز بیشتر زن‎ها می‎دانند که نحوه‎ی رسیدن به اوج لذت جنسی در بین زنان بسیار متفاوت است و برای رسیدن به آن، بیش از یک راه وجود دارد. زنی که از این امور اطلاعی ندارد و به ندرت به اوج لذت جنسی می‎رسد، ممکن است خود را سرزنش کند و به خود بگوید «لابد عیب از من است» و اگر اطلاعات همسرش هم به همین اندازه ناقص باشد، ممکن است خود را سرزنش کند که چرا نتوانسته همسرش را به اوج لذت جنسی برساند. به همین ترتیب مرد میان‎سالی که نمی‎داند تعداد دفعات آمیزش با افزایش سن کمتر می‎شود، ممکن است خود را ملامت کند که چرا مانند گذشته، قادر به برقراری روابط جنسی نیست. اگر همسر این مرد هم از این تغییر طبیعی فیزیولوژیکی آگاه نباشد، ممکن است او را به خاطر «ناتوانی جنسی‎اش» تحقیر کند.
البته خطر بزرگ‎تر این است که انتقاد جنسی می‎تواند به صورت پیش‎گویی‎هایی درآید که خود به خود به حقیقت می‎پیوندد. مرد یا زنی که کراراً به تصور عدم توانایی جنسی مورد انتقاد قرار می‎گیرند، ممکن است عملاً‌ دچار ناتوانی شوند. متخصصین یادآوری می‎کنند که مغز، مهم‎ترین نقش را در رابطه‎ی جنسی دارد. اگر در اثر انتقاد یا تلقین، به خود بقبولانیم که دچار ناتوانی جنسی هستیم، ممکن است در عمل هم به این وضع دچار شویم، برای مثال، در بسیاری موارد، ناتوانی در مردان فقط نتیجه‎ی ترس از ناتوانی است.
به گفته‎ی “ماسترز و جانسون”، آمیزش، صمیمانه‎ترین شکل ارتباط بین زن و مرد است. بنابراین، انتقادهای اتاق خواب، خیلی زود به سایر جنبه‎های زندگی زناشویی گسترش می‎یابد.
اما عکس آن هم صحیح است. روابط جنسی می‎تواند آینه‎ی تمام نمای روابط خانوادگی باشد. بنابراین انتقادها و تضادهایی که در سایر زمینه‎ها وجود دارد، ممکن است به شکل انتقاد از روابط جنسی مطرح شود در نتیجه گوشه و کنایه‌های آزاردهنده درباره‌ی ناتوانی جنسی همسر، چه بسا به هیچ وجه وارد نبوده و صرفاً به منظور انتقام‎گیری و تسلط بر طرف مقابل باشد.
شخص بی‎اراده‎ای که در سایر جنبه‎های ارتباطی خود با همسرش نمی‎تواند ادعایی داشته باشد، ممکن است از انتقاد جنسی، هم چون وسیله‎ای برای ابراز خشم یا خصومت سرکوب شده‎ی خود استفاده کند. دامنه‎ی اثرات انتقاد جنسی مخرب، فوق‎العاده وسیع بوده و اثرات سوء آن تا مدت‎ها بر جای می‎ماند. انتقاد مخرب در بعضی از زن‎ها و مردها ممکن است نگرانی‎هایی ایجاد کند که در آینده علاقه یا واکنش آن‎ها را نسبت به مسایل جنسی کاهش دهد. آن‎ها ممکن است در کسب لذت به عوض کامجویی، گرفتار وسواس فکر شوند: آیا خیلی تند رفتار می‎کنم؟ یا خیلی آهسته؟ برخوردم خیلی ملایم است یا زیاده از حد خشن؟ آیا همسرم از من راضی است یا نه؟
وقتی انتقاد، چنین نگرانی‎هایی را دامن می‎زند، او بیشتر به صورت یک بازیگر در می‎آید تا یک شریک و همسر، آن هم بازیگری که پیوسته مراقب است مبادا خطایی از او سربزند. و چنین است که عشق‎ورزی به جای ایجاد لذت، به صورت انجام وظیفه در می‎آید. به جاست این نکته هم گفته شود، اگر شخصی از روابط جنسی خود راضی است، به احتمال زیاد روشی را نیز که در پیش گرفته درست است.
انتقاد از چگونگی روابط جنسی، اگر موجب تشویش و نگرانی شود می‎تواند به ناتوانی جنسی، انزال زودرس و سایر مشکلات جنسی بینجامد. بر عکس اگر چنین انتقادهایی عنوان نشود، این گونه عیب‎ها تدریجاً با افزایش انس و الفت برطرف می‎شوند.
“ریموند بابینو”، نویسنده‎ی نشریه‎ی تخصصی «جنبه‎های پزشکی روابط جنسی انسان» زوجی را که هنگام ازدواج فاقد هر گونه تجربه‎ی جنسی بودند چنین توصیف می‎کند.
در ابتدا شوهر به سرعت به مرحله‎ی انزال می‎رسید و زن به ندرت در موقع نزدیکی، به اوج لذت جنسی دست می‎یافت. خوشبختانه هیچ یک از آن‎ها به این موضوع به شکل عیب و نقص نگاه نمی‎کرد و بنابراین، به مرور زمان نشانه‎های دلگرم کننده‎ای از بهبودی تدریجی را مشاهده می‎کردند. بعد از هشت سال که از ازدواجشان می‎گذشت، احساس می‎کردند که از نظر جنسی کاملاً با یکدیگر جور هستند، طی این مدت، مشکل انزال زودرس مرد حل شده بود و زن نیز از رابطه‎ی جنسی خود با شوهرش کاملاً راضی بود. هر دو نسبت به هشت سال پیش، علاقه‎ی بیشتری به امور جنسی احساس می‎کردند.
خوشبختی این زوج در این بود که هر دو از نظر جنسی تجربیات مشترک پیدا کرده، با هم پیشرفت می‎کردند. اگر هر یک از آن‎ها زودتر از دیگری به تجربه‎ای رسیده بود و کار به تذکر، شکایت و انتقاد مخرب می‎کشید، می‎توان حدس زد که چه می‎شد! زن ممکن بود که بگوید «تو آدم خودخواه و ناجوری هستی که فقط به فکر خودتی».
شوهر ممکن بود بگوید «تو هم که اصلاً احساس نداری، هیچ معلوم است چه مرگته!»
و بالاخره ممکن بود هر کدام از آن‎ها از خود انتقاد کنند و مثلاً بگویند: «من حتماً عیب بزرگی دارم»
تمام عوارض ناشی از انتقاد مخرب غالباً در مورد انتقاد از همسر هم صدق می‎کند. برای مثال:
تعمیم دادن: همیشه موقع عشق‎بازی، حواست یه جای دیگه‎س یا، تو اصلاً احساس نداری و هیچ وقت با من همراهی نمی‎کنی.
ترغیب نادرست: کاش می‎دونستی نوازش کردن یعنی چه!
خجالت دادن: چت شده؟ یکباره بگو نمی‎تونم، خلاص!
سرزنش: اگر می‎تونستی خودت رو کنترل کنی، این جوری حال منو نمی‎گرفتی.
سوال متهم کننده: به نظر تو ملایم بودن یعنی این؟!
انتقاد جنسی می‎تواند به صورت‎های مختلف خود‎نمایی کند. برای مثال، اجتناب و دوری کردن از آغوشی گشوده، یا سخت و سرکش بودن، پس زدن دست همسر، فشردن لب‎ها در موقع بوسیده شدن یا برگرداندن کامل صورت می‎تواند بدون هیچ کلامی، نشانه‎ی بی‎میلی جنسی و نارضایتی باشد. مردی که ناگهان شور جنسی خود را از دست می‎دهد، یا زنی که آمادگی لازم را از نظر فیزیکی پیدا نمی‎کند عملاً نشان می‎دهند که از روابط جنسی با همسر خود راضی نیستند و او را در ایجاد این حالت مقصر می‎دانند.
انتقاد منفی، محدود به هنگام هم‎ آغوشی نیست، بعضی‎ها درست قبل و یا بعد از آن بحثی را پیش می‎کشند، نگرانی ایجاد می‎کنند، و یا خواسته‎های بی‎ربطی را مطرح می‎کنند. ایجاد تنش و نگرانی، احساس شهوانی را به سرعت از بین می‎برد و اصرار ورزیدن بر نوع خاصی از روابط جنسی نیز همین تأثیر را دارد.
انتقاد مخرب، غالباً سبب ترس از طرد شدن و ترک شدن می‎شود. زنی می‎گفت «کارم به جایی رسیده که موقع هم آغوشی همه‎اش به این فکر می‎کنم که اگر نتوانم خشنودی شوهرم را فراهم کنم یا اگر به اوج لذت جنسی نرسم، چه می‎شود، نمی‎خواهم شوهرم را از دست بدهم. اما می‎دانم که او بالاخره عیبی از من خواهد گرفت تا برای ترک کردن من بهانه‎ای داشته باشد.»
همسران ممکن است نسبت به تهدیدی که در انتقاد نهفته است، با حالت دفاعی خصومت‎آمیزی واکنش نشان دهند. شوهری می‎گفت «هر وقت همسرم با انتقاد مخرب از اشتباهاتی که به نظر او مرتکب شده‎ام، عصبانیم می‎کند، من هم اشتباهات او را به رخش می‎کشم.» در این دور باطل، انتقاد، مفهوم واقعی خود را از دست می‎دهد. او چنین ادامه می‎دهد «فکر می‎کنم هیچ یک از ما کوچک‎ترین توجهی به آن چه دیگری می‎گوید نداریم، زیرا که هر کدام از ما با حمله‎ی متقابل به دیگری، به شدت مشغول دفاع از خود هستیم.»
اما آن‎هایی که عاشقانه یکدیگر را دوست دارند، اگر بخواهند روابط جنسی خوبی داشته باشند، باید بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند.
به عقیده‎ی دکتر “هلن کاپلان” یکی از پیشگامان درمان مشکلات جنسی، اعتماد متقابل،‌ یکی از ضروریات روانی برای رسیدن به اوج لذت جنسی است. اما ممکن نیست که انسان با همسری که عادتاً به طرز منفی انتقاد می‎کند، احساس اعتماد و امنیت کامل نماید. بنابراین برای هر زن و شوهری مهم است که بداند انتقاد جنسی را چگونه به طرزی مثبت مطرح کند و چگونه به طرز سازنده‎ای بپذیرد .

 منبع:iranhealers

واکاوی آسیب‌های فرهنگی علیه ‌زنان

نویسنده: حسن غفاری فر
منبع: فصلنامه کتاب زنان/ شماره 22

 

آسیب‌های فرهنگی که به واسطه کژکارکردی وسائل ارتباط جمعی و ابزارهای پیام‌رسانی ایجاد می‌شود، به جهت وسعت سیطره، تنوع و تعدد ابزارهای فرهنگی از گستره و عمق تخریبی بالائی برخوردار است؛ اما این آسیب‌رسانی محدود به جامعه زنان نیست و اثرات سوء این تولیدات و کالاهای فرهنگی، زنان و مردان را در هر گروه سنی، تحت تأثیر قرار می‌دهد. در بخش پایانی این نوشتار، برخی آثار و آسیب‌های منتج از مصرف کالاهای فرهنگی در سطح خرد، میانی و کلان، به اجمال تبیین شده است.

عنصر «ارزش»، در میان عناصر فرهنگی، دارای اهمیت وافری است و عموم جامعه‌شناسان، ارزش‌ها را بدان جهت که منشاء اثر اجتماعی‌اند، در زمرة «پدیده‌های اجتماعی» می‌شمارند[1] و «گسترده‌ترین و کوچک‌ترین واحد سازندة هر فرهنگ را ارزش‌های اجتماعی می‌دانند». «ارزش» آن چیزی است که یک فرهنگ از جنبة اخلاقی به عنوان خوب یا بد به آن توجه دارد.[2] ارزش، زائیده عناصر معرفتی و باورهای فرهنگی است، زیرا افراد جامعه با توجه به عناصر فرهنگی می‌آموزند که «چه چیزی خوب، حقیقی و زیباست».
تغییرات ارزشی (شامل تولید ارزش‌های جدید و گاه معارض با ارزش‌های قبلی) که عمدتاً با تغییرات فرهنگی همراه است، می‌تواند به واسطه کالاها و ابزارهای فرهنگی ایجاد شود. همچنین ابزارهای فرهنگی در ایجاد آنومی و تولید ناهنجاری‌های اجتماعی تأثیرگذارند.
به اعتقاد صاحبنظران ارتباطات قدرت تأثیرگذاری کالاهای فرهنگی محدود به تغییر ارزش‌ها در یک حوزه نمی‌باشد و این تولیدات قادرند ارزش‌های مربوط به حوزة زنان را نیز تحت تأثیر قرار دهند. همچنین در حوزه‌های مربوط به اخلاق فردی و حریم‌های خصوصی افراد نیز به طور خاص، تغییراتی ایجاد نمایند. چنین تغییراتی، بسترهای مناسبی را برای آسیب‌رسانی فرهنگی علیه زنان و پیامدهای ناگوار آن فراهم می‌سازد. در این مجال برخی از پیامدها و آسیب‌های فرهنگی علیه زنان تبیین می‌شود:


ـ اختلال امنیت
ـ اشاعه تخیّلات جنسی
ـ ارضای تمایلات مردان در خارج از خانه
ـ استفاده ابزاری از زن
ـ تحقیر شخصیت زن
ـ عمومی شدن مسائل خصوصی
سست شدن بنیان‌های اخلاقی
ـ فروپاشی بنیان خانواده
ـ فروپاشی نظام اجتماعی
مقابله و پیشگیری

ادامه مقاله

بحران خشونت‌های جنسی در انگلیس و ظلمی که به زنان می‌رود

تنها 6/5 درصد پرونده‌های تجاوزات جنسی، منجر به حکم محکومیت شده و هم‌‌اکنون وقت آن است تا با آمار شرم‌آور در تجاوزات جنسی، برخورد مناسب‌تری داشته باشیم.
به گزارش سرویس بین‌الملل «بازتاب»، روزنامه «گاردین» در گزارش تأسف‌آوری نوشت: برای هیچ‌کدام از سربازان، نام دختر مهم نبود و به این جزییات توجهی نمی‌کردند. تنها نکته مورد توجه آنان، این بود که او یک دختر ویتنامی باکره بود. یکی از سربازان می‌گوید: او مثل یک حیوان بود، ما فقط در صف ایستاده و منتظر بودیم.
تجاوزات جنسی چه در ویتنام، عراق و یا کورن وال، اعتماد قربانیان به جهان را نابود کرده است. واقعیت بی‌اعتنایی چند نفر به رنج و درد یک انسان دیگر هیچ‌گاه رو به زوال نرفته است.
هنوز هم خشونت‌های جنسی در سطح هشداردهنده‌ای است. سال گذشته، بیش از سیزده‌هزار زن بریتانیایی مورد تجاوز واقع شدند. این آمار غیر از مواردی است که هیچ‌گاه گزارش نشده است. بر پایه آمارهای مؤسسه تحقیقات جنایی بریتانیا، از هر شش مورد تجاوز جنسی، تنها یک مورد گزارش می‌شود.
چرا این امر اینقدر شایع شده است؟ پذیرش این ایده که نفس رابطه جنسی تهاجم‌آمیز برای یک مرد لذت‌آور است، سخت است، چرا که بیشتر آنان نیز پس از مدتی دچار بیماری‌های روحی و افسردگی می‌شوند. برای مثال؛ در زمان جنگ ویتنام، اختلالات و استرس‌های ناشی از این تجاوزات در سربازانی که آنجا بودند به شدت مشهود بود. امروزه نیز استرس‌های روانی نظامی‌گری به عنوان توجیه شکنجه‌های جنسی «ابوغریب» و جاهای دیگر مطرح می‌شود.
اتهامات اشتباه در تجاوزات جنسی نسبت به دیگر جرایم کمتر است.
در سال‌های دهه 70، حدود یک‌سوم پرونده‌های تجاوزات به محکومیت منجر شده بود. این میزان در دهه 80 به یک‌چهارم رسید و امروزه نیز به 6/5 درصد موارد گزارش شده رسیده است و در مناطقی چون «گلوکستر شایر»، «سوفلک» و «کمبریج شایر» در ازای هر صد زن شاکی، تنها دو مرد محکوم می‌شوند. آیا باید متقاعد شویم که زنان در این‌باره دروغ می‌گویند؟
مطمئنا هیچ کس پیشرفت سیستم قضائی را انکار نمی‌کند. زمانی که رنگ پوست قربانی به جوک قضات تبدیل می‌شد، گذشت، اما خلأ بین قوانین کتاب‌ها و عمل به این قوانین هنوز هم زیاد است.
نظرسنجی سال گذشته مؤسسه ICM در انگلیس نشان داد که یک نفر از هر سه نفر معتقد است که نقش خود زن از نظر رفتاری و نحوه پوشش در این‌که مورد تجاوز قرار بگیرد، نقش اساسی دارد که در این مورد، مردان و زنان متفق‌القول هستند.

منبع: سایت بازتاب

ده اصل مهم در مورد رابطه جنسی

 نویسنده : دکتر باقرزاده

رابطه جنسی یکی از مهمترین ابعاد ارتباطی بین زن و مرد می باشد( بعد اقتصادی،بعد عاطفی ، بعد فکری، بعدجنسی) و مسئله عجیب و غریب و چندش آور نیست که خانواده ها نسبت به آن بی توجه باشند.
متاسفانه بسیاری از خانواده ها در آموزش این مسئله به فرزندان خود کوتاهی می کنند .

**ده اصل مهم در مورد رابطه جنسی
1- رابطه چنسی یکی از ابعاد ارتباطی بین زن و مرد می باشد( بعد اقتصادی،بعد عاطفی ، بعد فکری، بعدجنسی) و مسئله عجیب و غریب و چندش آور نیست که خانواده ها نسبت به آن بی توجه باشند. متاسفانه بسیاری از خانواده ها در آموزش این مسئله به فرزندان خود کوتاهی می کنند.

2- خانمها توجه کنند رابطه جنسی یک قسمت از رابطه زن و مرد هست و قسمت شروع هم می باشد پس راجع به آن واقع بین باشیم . آقایان هم توجه کنند که رابطه جنسی تنها رابطه بین زن و مرد نیست .

3- ارتباط جنسی یک رفتار است ولی پانتومیم نیست و ما باید در این ارتباط هم، از کلام و بیان استفاده کنیم و به طرف مقابلمان بگوییم و از او بشنویم که ما برای یک ارتباط لذت بخش به چه چیزی نیاز داریم.

4- باورهای غلط را در مورد رابطه جنسی که از بچگی در ذهن ما نقش بسته با مطالب جدید علمی عوض کرده و سکس لذت بخش را به سکس خرافاتی تبدیل نکنیم.

5- هیچوقت از سکس به عنوان سلاح استفاده نکنیم (گاهی مردها رفتاری از خود بروز می دهند که بعضی از زنها فکر می کنند که سکس یک اسلحه در دست آنهاست . و از سکس برای رسیدن به بعضی از خواسته های خود استفاده می کنند) البته شاید این کار در ابتدا مفید به نظر برسد ولی اثرات تخریبی آن در آینده نزدیک تمام ابعاد زندگی را در بر خواهد گرفت.

6- برای یک سکس موفق باید اضطرابها و ترسها کنار گذاشته شوند: مهمترین آنها ترس از بچه دار شدن است این ترس می تواند به صورت کاهش لذت جنسی، عدم لذت جنسی در زن، انزال زودرس و بسیاری مشکلات دیگر بروز نماید . توجه شود که بر خلاف عقیده عوامانه با بچه، هیچ مردی را نمی شود به زندگی پایبند کرد اینکه می گویند تا ازدواج کردی بچه دار شو کاملاً تحریف شده است . باید اجازه داد وجوح مختلف ارتباطی بین زن و مرد( با چاشنی سکس لذت بخش ) آرام آرام مستحکم شود .

7- خانمها معمولاً نگران شب زفاف هستند. مسائلی از قبیل : آیا درد دارد؟ آیا خون دارد؟ و غیره . پس آقایان بدون توجه به خرافات شب اول زندگی مشترک را به رضایت همسر خود اختصاص دهند و سعی نکنند با زور و فشار و اذیت اهداف از پیش تعیین شده خود را دنبال کنند چه بسا همین مسئله عواقب وخیمی را در زندگی آینده آنها پیش می آورد(پس لذت برای شبهای دیگر و رضایت برای شب اول )

8- ارتباط جنسی تنوع زیادی دارد و هیچ ارتباطی به شرط رعایت بهداشت آن، از نظر علمی و حتی شرعی مضر نمی باشد . پس زن و مرد با مشورت هم همه ارتباطها را می توانند امتحان کنند و آنها را که لذت بخش تر است ادامه و بعضی ها را متوقف کنند. فهمیدن اینکه طرف مقابل از چه چیزی لذت می برد یک هنر است و زن و مرد هر چه هنرمندتر باشند زندگی خوب و لذت بخش تری خواهند داشت. نوازش سینه ها ، لمس با زبان ، نوازش رانها ، لمس کلیتوریس، لمس نقطه g ، ارتباط دهانی وبسیاری مسائل دیگر پس خانمها و آقایان سعی کنند سفرهای اکتشافی در طرف مقابل خود داشته باشند .

9- کانال واژن ، حفره ای روی هم خوابیده می باشد که بعد از ازدواج طول و قطر آن با آلت تناسلی همسر تطابق پیدا میکند پس آقایان وخانمها استرس کوچکی و بزرگی آلت را از خود دور کنند و به نکات دیگر و مهمتر ارتباط جنسی توجه کنند.

10- برعکس آقایان که معمولاً فقط از طریق نزدیکی به اوج لذت جنسی می رسند خانمها از طرق دیگر مثل لمس و غیره هم می توانند به این امر برسند این را از بابت این گفتم که آقایان همیشه در استرس این نباشند که آیا خانم هم مثل من لذت می برد و چکار کنیم که با هم به اوج برسیم (خصوصاً در اول ازدواج معمولاً این امر شدنی نیست) و به تدریج شاید عملی شود . ولی آقایان می توانند حتی بعد از اینکه خود به اوج لذت رسیدند با ادامه دادن مطالب پیش گفته راه رسیدن خانم به نقطه اوج را فراهم نمایند.

و دست آخر اینکه رابطه جنسی زیاد و مکرر با همسر هیچ عارضه ای ندارد و روی قوای جسمانی و سلامتی فرد نه تنها مضر نیست بلکه بسیار هم مفید می باشد به شرط اینکه به رابطه جنسی به عنوان یکی از ابعاد بسیار مهم زندگی نگاه شود. استفاده از تریاک، مواد نیروزا و غیره هیچ اثر مثبتی بر روی رابطه جنسی ندارد و در آینده صدمات برگشت ناپذیری را سبب خواهد شد ، پس بهتر است هر مشکلی در سکس پیدا کردید سریعاً به پزشک خود اطلاع داده و درمان متناسب را بگیرید. و هیچوقت سکس را مسئله بی اهمیت تلقی نکنید.
(باور کنید همه مشکلات سکس راه درمان مخصوص خود را دارد از خود درمانی بدون مراجعه به پزشک خودداری کنید)

زندگی خوب و لذت بخشی را برایتان آرزو دارم دکتر باقرزاده
منبع: Iran Healers

تجاوز جنسى، راهى براى سرکوب زنان

بررسى نظراتى در مورد تجاوز

طى گزارشى که وزارت کشور انگلستان منتشر کرده ٧٠ در صد زنان بین ١٧ تا ٣٥ ساله بطور دائم نگران هستند که مورد تجاوز جنسى قرار گیرند. بسیارى از اینکه شب دیروقت به خانه برگردند وحشت دارند و خیلى از زنان مواظب هستند که لباس و رفتارشان طورى نباشد که توجه جلب کند. طبق این گزارش افزایش چشمگیرى در موراد گزارش شده تجاوز بین سالهاى ١٩٨٥ تا ١٩٩٦ وجود دارد. ١٦٥(درصد)، و این در حالى است که بسیارى از زنانى که مورد تجاوز واقع مى شوند هیچوقت آنرا به پلیس گزارش نمى دهند. (سال ۱۳۸۴)

در این نوشته سعى مى کنیم به بررسى معانى و اشکال مختلف تجاوز پرداخته و عوامل ارتکاب به این جرم را مورد بازبینى قرار دهم. همچنین به راههاى جلوگیرى از آن از دیدگاهاهى متفاوت مى پردازم.

هر چند رقم قابل توجهى از مردان و پسران جوان توسط مردان دیگر مورد تجاوز واقع مى شوند، اما زنان قربانیان اصلى آزارهاى جنسى هستند. چه بعنوان همسر توسط شوهرانشان، چه بعنوان منشى و کارمند توسط همکارانشان و روساى اداره، چه بعنوان اسیران جنگى توسط فاتحان و چه بعنوان رهگذر توسط افراد غریبه. دلیل آن هم نه الزاما ضعف جسمانى زنان در مقابل مردان بلکه فرهنگ و نوع نگرش جامعه به جنسیت زنان و مردان است.

ریشه تجاوز در دیدگاههائى است که قالب روابط زن و مرد را مى ریزند و از آنها مى خواهند طبق مدلهاى از پیش تعیین شده رفتار نمایند.

ادامه مطلب ...

سرکوب نیاز جنسی زنان ایرانی توسط خودشان

 تحقیق " گیتی ازگلی " ، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

87 درصد زنان اعلام می کنند تقریبا" هیچوقت در روابط زناشویی پیش قدم نمی شوند و 3/52 درصد اظهار می کنند ابراز نیاز جنسی زن کاری ناشایست است و 34 درصد می گویند حتی در صورت تمایل نباید زن شروع کننده باشد.

این درحالی است که میل جنسی در طول دوره ماهیانه متفاوت است. بطور مثال در موقع تخمک گذاری و قبل از عادت ماهیانه تمایل به برقراری ارتباط جنسی بیشتر است.

وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی به ارگاسم نرسیدن زنان را 5/23 تا 43 درصد و نرسیدن به فاز تحریک را 7/14 درصد اعلام کرده است.  درحالی  که تحقیقات در شمال و شرق تهران نشان میدهد که میزان به ارگاسم نرسیدن در جامعه از حداقل 8/62 درصد تا 5/85 درصد در تغییر است.
از آنجا که بین رضایت جنسی با رضایت زناشویی و اعتماد به نفس ارتباط نزدیک وجود دارد و زنان، کمتر درباره این گونه مسایل به گفتگو می پردازند بنابراین رضایت جنسی در آنان بدون درمان می ماند.
گفتنی است 2/85 درصد زنان نسبت به رابطه جنسی نگرش مثبت دارند .یعنی آنرا به عنوان نیاز بیان می کنند ! اما نحوه برخورد با آن را نمی دانند و در صورت وجود مشکل به مراکز بهداشت مراجعه نمی کنند . مراجعه آنان به این مراکز تنها در قالب خارش ، ترشحات زیاد و درد در ناحیه پایین شکم بیان می شود.
تمایل جنسی از دوران بلوغ تا مرحله میانسالی افزایش می یابد که اوج آن در سن 30 سالگی است . در ضمن با افزایش طول مدت ازدواج و تعداد فرزندان میزان رسیدن به ارگاسم کمتر می شود. همچنین سطح وضعیت رفاهی زندگی در رسیدن به ارگاسم تاثیر مستقیم دارد.
در پایان به این نکته توجه می شود که در شروع حاملگی به دلیل نداشتن  ترس از ایجاد بارداری ، ارگاسم و تحریک بیشتراست ؛ اما با افزایش سن حاملگی به لحاظ ترس از آسیب به جنین کمتر می شود.

 " گیتی ازگلی " ، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی که این مطالب نتایج تحقیقات اوست پیشنهاد می کند :‌" با توجه به وضعیت و اهمیت خانواده در جامعه ایران و این که رفع نیازهای مشروع با توجه به اعتقادات ایرانیان باید در چارچوب خانواده و به شکل صحیح صورت گیرد آمار نسبتا" بالای مشکل به ارگاسم نرسیدن ، باید نکته درخور تاملی برای برنامه ریزی مسئولان در جهت رفع خلاء موجود در آموزش روابط زناشویی قبل از ازدواج باشد. "

پرونو گرافی یا اعتیاد جنسی

 پرونو گرافی یا اعتیاد جنسی یکی از رایج و پر جاذبه ترین بخش اینترنت برای نوجوانان و جوانان میباشد.

تعدد شبکه های پرونوگرافی، عضویت رایگان، مشاهده و ایجاد ارتباط از طریق کامپیوتر در هر نقطه، زمان و مکان این موقعیت را بوجود می آورد تا قشر جوان بتواند به موضوعاتی دسترسی داشته باشد که در اجتماع و محیط های خانواندگی تقریبا امری غیر ممکن و ناپسند می باشد. 

 این موضوع علی رغم ظاهر که تصور میشود تنها یک کنجکاوی محض است و در هر زمان که بخواهیم می توان از آن دست کشید اما متاسفانه باید گفت دورغی است محض چرا که مشاهده فیلم و یا مجلات پرونوگراف ( مشاهده فیلم های شهوت آمیز که در آن بدفعات آمیزش جنسی بین یک و یا چندین زوج از دوجنس مخالف و یا هم جنس می باشد که دارای درجات و سطوح مختلف می باشد) و تدوام بخشی عاملی است که فرد درآن بتدریج غرق می شود و هیچ راه بازگشتی در آن نیست. همچنین مشاهده و تداوم بخشی دراین رابطه باعث تخریب و صدمه ذهنی می گردد.

مطابق یکی از بررسی های بعمل امده در این زمینه، مشاهده فیلم های پرونوگرافی تاثیری همچون کوکائین بر ذهن دارد .

بر اساس گزارش دنیای خبر و به نقل از آقای نیلسون نت ریتیگ از ایالات متحده امریکا تنها در ماه ژانویه سال 2000 هفده میلیون و پانصد هزار نفر از شبکه های پرونوگرافی بازدید کردند.

پرونوگرافی نه تنها بر ذهن فرد تاثیر مخرب می گذارد بلکه افراد را تشویق می کند تا از نظر جنسی بیشتر حالت سلطه جو و پرخاشگر داشته باشند. مطابق گزارش دنیای خبر(مورخ 27/3/2000) آمار فروش ویدئو، آلات و لوازم متعلقه جنسی از طریق خط اینترنت هشت درصد از کل فعالیت های تجاری سال 99 در ایلات متخده امریکا میباشد که بالغ بر 18 بیلیون دلار میباشد

قربانیان عمده این دسته

قشر جوان قربانیان عمده عاملان و دست اندرکاران این تبلیغات می باشند. مخصوصا نوجوانان که در رده سنی بین 12-17 سال می باشند.
این گروه سنی عاملی برای ثابت نگه داشتن حرفه پرونوگرافی و عاملین آنها است که بظاهر جذاب و لذت بخش است. پرون و پرونوگرافی تنها متعلق به قشر جوان و یا یک گروه سنی خاص نیست بلکه موضوعی است که براحتی می تواند بر هر گروه سنی، جنسی، ملیتی، گروه های فرهنگی و حتی مذهبی تاثیر گذار باشد.
 پرون و پرونوگرافی تنها مشاهد و لذت جنسی نیست بلکه اعتیادی است که همچون مواد مخدر ویرانگر و دارای درجات مختلف میباشد .