در قسمت گذشته این بحث اصول اخلاق نوین جنسی تشریح شد ، اکنون نوبت آن است که اصول و پایههائی که این مکتب بر روی آنها بنا شده است را ارزیابی نمائیم . آن اصول عبارت است از : 1 - آزادی هر فردی مطلقا محترم است و باید محفوظ بماند ، مگر آنجا که مزاحم آزادی دیگران باشد ، بعبارت دیگر : آزادی را جز آزادی نمیتواند محدود کند . 2 - سعادت بشر در گرو پرورش استعدادهائی است که در نهاد دارد ، خودپرستیها و ناراحتیهای روحی ، ناشی از آشفتگی غرائز ، و بالاخص غریزه جنسی است ، و آشفتگی غرائز از عدم ارضاءاشباع آنها ناشی میگردد . 3 - آتش میل و رغبت بشر ، در اثر منع و محدودیت ، فزونی میگیرد ، و مشتعلتر میگردد و در اثر ارضاء و اشباع کاهش مییابد و آرام میگیرد ، برای انصراف بشر از توجه دائم به امور جنسی و جلوگیری از عوارض ناشی از آن ، راه صحیح این است که هر گونه قید و ممنوعیتی را در این راه از جلو پایش برداریم چنانکه ملاحظه میشود ، اصل اول از اصول بالا ، فلسفی و اصل دوم تربیتی و اصل سوم روانی است . این سه اصل را ما از مجموع گفتهها و نظرات طرفداران این سیستم اخلاقی استنباط میکنیم و الا هیچکدام از آنان به این ترتیب و تفصیل اصول سیستم اخلاقی خود را بیان نکردهاند
اصل آزادی:
طرفداران این سیستم اخلاقی از آن جهت به این اصل که تکیهگاه و اساس اصلی حقوق فردی بشمار رفته ، تکیه کردهاند که به گمان آنها این سلسله مسائل فاقد جنبه اجتماعی میباشد زیرا به عقیده آنها آزادی جنسی یک فرد به حقوق دیگران ضربه نمیزند ، فقط آنجا که پای فرزند و اطمینان پدری و فرزندی به میان میآید ، حق شوهر پیدا میشود و لازم میگردد که زن از باردار شدن از غیر شوهر قانونی خود ، خودداری کند ، و تا زمانی که وسائل ضد بارداری در کار نبود لازم بود برای صیانت این حق مرد ، زن عفاف و تقوا را رعایت کند تا نسبت به شوهر خود وفادار بماند فعلا با وسائل موجود چنین ضرورتی در کار نیست . علیهذا در اینجا درباره دو قسمت باید تحقیق شود : یکی اینکه آزادی را جز آزادی دیگران و لزوم رعایت آنها نمیتواند محدود کند ، دیگر اینکه روابط جنسی از ناحیه اطمینان پدر و فرزندی ، با اجتماع و زندگی عمومی و حقوق اجتماعی ارتباط ندارد . اما قسمت اول باید ببینیم آن چیزی که آزادی را باصطلاح حق مسلم بشر قرار میدهد چیست ؟ بر خلاف تصور بسیاری از فلاسفه غرب آن چیزی که مبنا و اساس حق و آزادی و لزوم رعایت و احترام آن میگردد میل و هوی و اراده فرد نیست ، بلکه استعدادی است که آفرینش برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است ، اراده بشر تا آنجا محترم است که با استعدادهای عالی او که در نهادش قرار گرفته است هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقی و تعالی بکشاند ، اما آنجا که بشر را به سوی فنا و نیستی سوق میدهد و استعدادهای نهانی را به هدر میدهد احترامی نمیتواند داشته باشد ، اما بسیار اشتباه است اگر خیال کنیم معنی اینکه انسان آزاد آفریده شده این است که : به او میل و خواست و اراده داده شده است ، و این میل باید محترم شناخته شود مگر آنجا که با میلها و خواستهای دیگران مواجه و معارض شود و آزادی میلهای دیگران را به خطر اندازد ، ما ثابت میکنیم که علاوه بر آزادیها و حقوق دیگران ، مصالح عالیه خود فرد نیز میتواند آزادی او را محدود کند . بزرگترین تیشهای که به ریشه اخلاق زده شده به نام آزادی و از راه همین تفسیر غلطی است که از آزادی شده است ! وقتی که از آقای " راسل " سؤال میشود آیا خود را به هیچ یک از سیستمهای اخلاقی مقید میدانید ؟ جواب میدهد : آری ، ولی جدا ساختن اخلاق از سیاست کار دشواری است ، به عقیده من علم اخلاق بایستی بدین طریق عرضه شود : فرض کنید شخصی بخواهد فلان عمل را که برای خودش مفید بوده و در عین حال به همسایگانش زیان میرساند انجام دهد ، اگر آن فرد بدین طریق برای همسایگان خود ایجادمزاحمت کند آنان گرد هم جمع شده و خواهند گفت : " ما به هیچ وجه موافق نیستیم باید کاری کرد که او سوء استفاده نکند " بنابراین ملاحظه میشود که کار ما به یک امر جنائی مختوم میگردد و این قضیه کاملا منطقی و عقلانی است ، روش اخلاقی من عبارت از ایجاد هماهنگی بین منافع عمومی و خصوصی افراد اجتماع میباشد.ادامه دارد...
برتراند راسل میگوید : " وسائل پیشگیری( وسائل ضد بارداری ) تولید نسل را ارادی کرده و آنرا از صورت یک نتیجه اجتناب ناپذیر روابط بیولوژیک ( تولید قهری فرزند در اثر آمیزش ) بیرون آورده است . به دلائل متعدد اقتصادی که در قسمتهای پیش شرح دادیم ، محتملا پدر برای تربیت و اعاشه اطفال کمتر اهمیت خواهد داشت ، بنابراین دلیلی نیست که مادری برای پدری اطفال خود همان مردی را انتخاب کند که خاطرش را برای عاشقی و رفاقت میخواهد . " مادر " آینده ممکن است شانه از زیر این تعهد خالی کند بدون آنکه لطمهای بسعادت او وارد شود . برای مردان ، انتخاب مادر اطفال خود از این هم آسانتر و سادهتر خو اهد بود . کسانی که مانند من معتقدند که روابط جنسی فقط هنگامی مسئله اجتماعی و ( قابل تجدید ) محسوب میشود که طفلی به وجود آید باید مثل من این دو نتیجه را بگیرند : اولا عشق بدون بچه آزاد است ( و ثانیا ) ایجاد اطفال باید تحت مقرراتی شدیدتر از آنچه امروز هست قرار گیرد . " راسل " بعدا به حل یک مشکل اجتماعی دیگر نیز میپردازد و آن مشکل بهبود نژاد بشر است . میگوید وقتی روابط جنسی بر این اساس قرار گرفت ، اجتماع میتواند فقط به زنان و مردان معینی که از لحاظ شخصی و ارثی واجد شرایطی باشند اجازه تولید نسل بدهد ، آن زنی که پروانه تولید نسل دارد از مردانی که از لحاظ ارثی ارجح شناخته شوند برای تخم گیری و تولید نسل استفاده میکند ، در حالی که مردان دیگری که عشاق خوبی خواهند بود از حق پدری محروم خواهند بود راسل کم کم به گفتهها و پیشنهادهای خود جنبه اخلاقی نیز میدهد و به اندرز و موعظه میپردازد ، چون معتقد است یکی از ریشههای اخلاق جنسی کهن حسادت است ، مردان و زنان را به ترک حسادت توصیه میکند ، میگوید : " در طریقی که من پیشنهاد میکنم راست است که زوجین را از وفاداری نسبت به یکدیگر مبری میدارم ، اما در عوض تکلیف دشوار منکوب کردن حسادت را به عهدهشان میگذارم ، یک زندگی هشیارانه بدون تسلط بر نفس غیر ممکن است ، در این صورت بهتر است یک احساس شدید و مزاحم را چون حسادت تحت انتظام درآوریم و نگذاریم مانع نمو عمومی احساسات عاشقانه بشود ، اشتباه اخلاق قدیمی درآن نیست که کف نفس را توجیه میکند بلکه در آن است که در مورد استعمال آن اشتباه مینماید " ( مقصود راسل این است که قدما از لحاظ اخلاقی به کف نفس توصیه میکردند ، من نیز به کف نفس توصیه میکنم ، اما نظر قدما در کف نفس بر این بود که غریزه جنسی محدود گردد و نظر من به این است که جلو حسادت در امر جنسی که نامش را غیرت گذاشتهاند گرفته شود مردان آنگاه که با عشقبازیهای همسران خودمواجه میشوند و احساس ناراحتی میکنند باید کف نفس و اغماض کنند ، مزاحم آنها نشوند بلکه از آن مرد بیگانه که همسر محبوب آنها را خوشحال و مسرور کردهاند شکرگذار باشند ) . همچنین او میگوید : " ایجاد فرزندان باید فقط در ازدواج صورت گیرد و روابط بیرون از ازدواج به وسائل مختلف خنثی گردد ، و شوهران هم نسبت به عشاق همانقدر چشم پوشی داشته باشند که شرقیان نسبت به غلامان خنثی ( مقصود غلامان اخته و خواجه سرایان است ) داشتند ، اشکال اساسی این طریق ، اطمینان اندکی است که به وسائل ضد بارداری(در آن زمان) از یک طرف و صمیمیت زنان از طرف دیگر ( که از عشاق خود باردار نشوند و به ریش شوهر نبندند ) میتوان داشت اما این اشکال با مرور زمان کاهش خواهد یافت " . رفورم و اصلاح ! به همین جا خاتمه پیدا نمیکند ، موضوعات دیگری نظیر ستر عورت ، ممنوعیت ازدواج با محارم ، نشر صور قبیحه ، استمناء ، تمایل به هم جنس ، سقط جنین ، آمیزش در ایام عادت و امثال اینها نیز مورد بحث قرار میگیرد . بعضی از این موضوعات از قبیل لزوم ستر عورت و منع نشر صور باصطلاح قبیحه صریحا مورد انتقاد قرار گرفته و بعضی دیگر از قبیل استمناء از حوزه اخلاق خارج دانسته شده است و در قلمرو طب بشمار آمده است ، احیانا از نظر طبی اگر غیر مجاز شناخته میشود کسی که بسلامت خود علاقمند است آنرا ترک میکند ، به هر حال نمیتواند ممنوعیت اخلاقی داشته باشد ! اکنون نوبت آن است که ما اصول اساسی و ارکان اصلی این سیستم اخلاقی را که قبلا بیان کردیم دقیقا بررسی کنیم .ادامه دارد...
در قسمت قبل گفتیم که سعی می کنیم اصولی را که " اخلاق نوین جنسی " بر روی آنها پایهگذاری شده است راتحلیل و انتقاد کنیم . ولی به نظر میرسد ، قبل از بیان انتقادات طرفداران این سیستم اخلاقی ، نسبت به اخلاق کهن جنسی و بیان مواد جدیدی که در زمینه اصلاح اخلاق جنسی پیشنهاد میکنند ، انتقاد از اصول نامبرده چندان مفید نخواهد بود . ممکن است افرادی که اطلاع کافی ندارند طرح مباحث بالا را چندان لازم و مفید ندانند اما به نظر ما بحث در این گونه مسائل در اجتماع حاضر بسیار ضرورت دارد ، نه تنها از آن جهت که افکار فلاسفه و متفکرین معروف و مشهوری را به خود جلب کرده است ، بلکه از آن نظر که این افکار در میان طبقه جوان در حال پیشرفت و توسعه است . ممکن است شخصیت و شهرت صاحبان این افکار آنها را تحت نفوذ و تأثیر خود قرار دهد وعقیده پیدا کنند که این سخنان صد در صد مطابق با منطق است .به نظر ما ضرورت دارد خوانندگان محترم را در جریان بگذاریم و آگاه کنیم که افکاری که در این زمینه از غرب برخاسته و جوانان ما تازه باالف بای آن آشنا شدهاند به کجا منتهی میشود ؟آیا اجتماع بشر ، قادر خواهد بود در این مسیرگام بردارد و راه خود را ادامه دهد ؟ یا اینکه این کلاهی است که برای سربشر خیلی بزرگ است . این راهی است که ادامه دادن آن جز فناء بشریت چیزی در بر ندارد ؟ از این رو لازم میدانیم که در اینجاولو به نحو اختصار این مسائل را طرح کنیم . مدعیان اصلاح اخلاق جنسی ادعا میکنند که اخلاق کهن جنسی علل و اسباب وسرچشمههائی داشته است که اکنون از میان رفته یا در حال از میان رفتناست ، اکنون که آن علل در کار نیست ، دلیل ندارد که ما باز هم اینسیستم اخلاقی را که احیانا توأم با خشونت هم بوده است ادامه دهیم .بعلاوه اموری که منشأ پیدایش این اخلاق شده جریاناتی جاهلانه و یاظالمانه بوده است که با آزادی و عدالت و حیثیت ذاتی انسانی منافاتدارد ، علیهذا به خاطر انسانیت و عدالت هم که باشد باید با این اخلاقمبارزه کرد .میگویند اخلاق کهن جنسی را امور ذیل به وجود آورده است : مالکیت مردنسبت به زن ، حسادت مردان ، کوشش مرد برای اطمینان به پدری خود ،اعتقادات مرتاضانه و راهبانه به پلیدی ذاتی رابطه جنسی ، احساس پلیدیزن نسبت به خود به واسطه عادت ماهانه زنانه ، و پرهیز مرد از او در اینمدت ، مجازاتهای شدیدی که زن در طول تاریخ از ناحیه مرد دیده است ، وبالاخره عوامل اقتصادی که زن را همواره نیازمند به مرد میکرده است .این علل و اسباب چنانکه واضح است یا ریشه تعدی و ستمگری دارد و یا از خرافات ناشی شده است و شرائط محدود زندگی آن وقت چنین ایجاب میکرده است . اکنون که مالکیت مرد نسبت به زن از میان رفته است ، اطمینان پدری را از راه استفادهاز داروهای ضد بارداری که در اثر پیشرفت طب پیدا شده ، بدون بکار بردن روشهای خشونت آمیز قدیم میتوان بدست آورد ، عقاید مرتاضانه و راهبانه بسوی زوال و نیستی میرود ، احساس پلیدی عادت زنانه را با بالا بردن سطح معلومات ، و تفهیم اینکه یک عمل ساده وظایف الاعضائی بیش نیست میتوان از بین برد ، دوران آن مجازاتهای سخت و شدید هم دیگر سپری شده است ، عوامل اقتصادی که زن را اسیر میکرد دیگر وجود ندارد و زن امروز استقلال اقتصادی خود را باز یافته است ، بعلاوه دولت تدریجا دستگاههای خود را بسط میدهد و زن را در ایام بارداری و زایمان و شیردادن تحت حمایت خود قرار میدهد و او را از مرد بی نیاز میکند و در حقیقت دولت جانشین پدر میشود . حسادتها را با تمرینهای اخلاقی باید از میان برد و با وجود اینها دیگر لزومی ندارد ما همچنان به این اخلاق کهن بچسبیم . این است انتقادات و خردهگیریهائی که بر اخلاق کهن جنسی گرفته میشود و این است دلائلی که ایجاب میکند حتما رفورمی در این بخش از اخلاق بشری صورت گیرد . اکنون ببینیم چه موادی در این سیستم اخلاقی پیشنهاد میشود ، البته از اول باید توجه داشته باشید که همه این مواد اصلاحی بر محور شکستن قیود کهن و رفع منعها و محدودیتهای قانونی گذشته میچرخد . اولین موضوعی که مورد توجه قرار گرفته است کامیابی آزادانه زنان و مردان از معاشرتهای لذت بخش جنسی است و به عبارت دیگر آزادی عشق است ، میگویند زن و مرد نه تنها قبل از ازدواج باید از معاشرتهای لذت بخش آزادانه جنسی بهرهمند باشند ، بلکه ازدواج نیز نباید مانعی در این راه بشمار آید ، زیرا فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانونی اطمینان پدر است به پدری خود نسبت به فرزندی که از زن معینی بدنیا میآید ، این اطمینان را با بکار بستن داروهای ضد بارداری که مخصوصا پیشرفت طب امروز آنها را به بشر ارزانی داشته است میتوان بدست آورد . بنابراین هر یک از زن و مرد میتوانند علاوه بر همسر قانونی ، عشاق و معشوقههای فراوانی داشته باشند ، زن مکلف است که در حین آمیزش با عشاق خود از داروی ضد بارداری استفاده کند و مانع پیدایش فرزند او گردد ، ولی هر گاه تصمیم گرفت که صاحب فرزند گردد الزاما باید از همسر قانونی خود استفاده کند . " کمونیسم جنسی " تنها از آن نظر قابل عمل نیست که رابطه نسلی را میان پدران و فرزندان قطع میکند ، بشر از اعتماد نسلی نمیتواند صرف نظر کند ، هر پدری میخواهد فرزند خود را بشناسد و هر فرزندی میخواهد بداند از کدام پدر پیدا شده است . فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانونی همین است و بس ، اختصاص جنسی را به همین اندازه باید محدود کرد ، و با تأمین رابطه نسلی به وسیله فوق موجبی برای تحدید بیشتر وجود ندارد. ادامه دارد...
انجمن حمایت و یاری آسیب دیدگان اجتماعی در ایران دست به تاسیس خط تلفنی با نام "احیا" زده که مددجویان می توانند بصورت مکالمه تلفنی از مددکاران اجتماعی این انجمن، مشاوره دریافت کنند. خسرو منصوریان، دبیر این انجمن، در تشریح هدف از راه اندازی این خط مشاوره می گوید: "این خط برای سرویس دهی به سوالات افرادی دایر شده که نسبت به آسیبهای اجتماعی خواهان کسب اطلاع هستند. مشاورین، مددکاران اجتماعی و روانشناسان در طرف دیگر خط حضور دارند و به سوالات مددجویان پاسخ می دهند. موسسه ما یک سازمان غیر دولتی، غیر انتفاعی و عام المنفعه است و توسط افراد خیر راه اندازی شده و تامین می شود." آماری که اخیرا از ترکیب مراجعین به این خط مشاوره منتشر شده، بعضی نگرانی ها را نسبت به افزایش آمار روابط جنسی فرا خانوادگی افراد متاهل در جامعه ایران برانگیخته است. 70 درصد از مراجعین تلفنی را زنان تشکیل می دهند. بر اساس این آمار، 40 الی 50 درصد از زنانی که با این مرکز تماس گرفته اند، روابط جنسی خارج از ازدواج داشته، و نگران بوده اند که آیا مبتلا به بیماری های آمیزشی هستند یا خیر. افسانه هاشمی، روانشناس و کارشناس سابق سازمان بهزیستی، این پدیده را فراگیر ارزیابی نمی کند. وی در خصوص عوامل ایجابی رفتارهای جنسی فرا- خانوادگی زنان متاهل می گوید: "زنانی که به این امر مبادرت می کنند را می توان به دو دسته اجتماعی اقتصادی تقسیم کرد، یک دسته زنان متعلق به طبقات بسیار فقیر اجتماع و گروه دیگر زنان متعلق به طبقه بسیار مرفه. در هر یک از دو گروه مذکور، این رفتار علل متفاوتی دارد. در طبقات بسیار ضعیف در بعضی از موارد حتی با آگاهی یا جبر همسر، زنان به چنین رفتاری تن می دهند. همسران مردان معتاد بیشتر در معرض این خطر هستند. بین این دو طیف، طبقه متوسط جامعه قرار دارد که این رفتار خیلی به ندرت در زنان این طبقه مشاهده می شود." خسرو منصوریان در عین حال اعتقاد دارد نگرانی زنانی که با خط تلفنی احیا تماس گرفته اند الزاما ً از رفتارهای جنسی فرا-خانوادگی خودشان ناشی نمی شود و می تواند تابعی از رفتارهای جنسی همسرشان باشد.
فروید و پیروان وی عقیده دیگری دارند ، مدعی هستند که اخلاق کهن را در امور جنسی باید واژگون کرد و اخلاق جدیدی را جایگزین آن نمود . به عقیده فروید و پیروانش ، اخلاق جنسی کهن بر اساس محدودیت و ممنوعیت است و ناراحتی بر سر بشر آمده است از ممنوعیتها و محرومیتها و ترسها و وحشتهای ناشی از این ممنوعیتها که در ضمیر باطن بشر جایگزین گشته آمده است . برتراند راسل نیز در اخلاق نوینی که پیشنهاد میکند همین مطلب را اساس قرار میدهد . او به عقیده خود در زمینه اخلاق جنسی از منطقی دفاع میکند که در آن احساساتی از قبیل احساس شرم ، احساس عفاف و تقوا ، غیرت ( حسادت از نظر او ) و هیچ گونه احساس دیگری از این گونه که وی و امثال او آنها را " تابو " میخوانند وجود نداشته باشد . معانی و مفاهیمی از قبیل : زشتی ، بدی ، رسوائی در آن راه نیابد ، فقط متکی به عقل و تفکر بوده باشد ، محدودیت جنسی را فقط آنقدر میپذیرد که در مورد ممنوعیتهای غذائی قابل پذیرش است . وی در کتاب " جهانی که من میشناسم " در فصل مربوط به اخلاق تابو در پاسخ پرسشی که از وی میشود به اینکه : " آیا هیچ گونه پند و اندرزی برای کسانی که بخواهند درباره امور جنسی خط مشی درست و عاقلانهای در پیش گیرند دارید ؟ " میگوید : " . . بالاخره لازم است که مسئله اخلاق جنسی را هم مانند سایر مسائل مورد بررسی قرار دهیم . اگر از انجام عملی زیانی متوجه دیگران نشود دلیلی نداریم که ارتکاب آنرا محکوم کنیم . . . " اشکال در پاسخ پرسش دیگر به اینکه : " بنا به عقیده شما باید هتک عصمت را محکوم ساخت ولی شما اعمال منافی عفت معمولی را چنانچه خسارتیبار نیاورد محکوم نمیکنید ؟ " میگوید : " بله همین طور است ، ازبین بکارت یک تجاوز جسمی در میان افراد است ، اما اگر با مسائلاعمال منافی عفت مواجه شدیم آنوقت باید موقعیت را در نظر گرفت وملاحظه کرد در چنین موقعیت حساس دلائلی برای ابراز مخالفت وجود دارد یانه ؟ ما فعلا وارد این بحث نمیشویم که آیا احساساتی از قبیل حیا و غیره که امروزه اخلاق جنسی نامیده میشوند ریشه فطری و طبیعی دارد یا ندارد ، زیرا این بحث دامنه درازی دارد همین قدر میگوئیم این توهم پیش نیاید که واقعا علوم به آنجا رسیده که ریشه این مسائل را به دست آورده است آنچه در این زمینهها گفته شده جز یک عده فرضها ، و تخمینها نیست ، و خودفرض کنندهها به هیچ وجه وحدت نظر ندارند . مثلا فروید منشأ پیدایش احساس حیا را چیزی میداند ،راسل چیز دیگر ، ویل دورانت چیز دیگری ، علت اصلی تمایل این افراد به غیر طبیعی بودناین احساسات عدم موفقیت برای توجیه صحیح این احساسات است . ما فرض میکنیم این احساسات هیچ گونه وسیله طبیعی ندارد ، و میخواهیممانند هر امر قراردادی دیگر بر مبنای مصالح فرد و اجتماع و سعادت بشریت برای اینها تصمیم بگیریم ، ببینیم منطق و تعقل به ما چه میگوید ؟ آیامنطق و تعقل ایجاب میکند برای باز یافتن کامل سلامت روان و برای رسیدناجتماع به حد اکثر مسرت و سعادت تمام قیود و حدود و ممنوعیتهایاجتماعی را بشکنیم یا خیر ؟ مقتضای منطق و تعقل این است که با سنن وخرافاتی مبتنی بر پلیدی علاقه جنسی مبارزه کنیم و در عین حال موجبات طغیان و عصیان و ناراحتی غریزه را به نام آزادی و پرورش آزادانه فراهمنکنیم . طرفداران اخلاق جنسی نوین نظرات خود را بر سه اصل مبتنی کردهاند: 1 - آزادی هر کسی تا آنجا که مخل به آزادی دیگران نباشد باید محفوظ بماند .2- سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهائی است که در وجود وی نهاده شده است ، خودپرستی و بیماریهای ناشی از آن مربوط به آشفتگی غرائزاست . آشفتگی غرائز از آنجا ناشی میشود که میان غرائز تبعیض شود ، بعضی ارضاء و اشباع و بعضی دیگر همچنان ارضاءنشده باقی بمانند . بنابر این برای اینکه انسان به سعادت زندگی نائل آید باید تمام استعدادهای او را متساویا پرورش و توسعه داد . 3 - رغبت بشر به یک چیز در اثر اقناع و اشباع کاهش مییابد و در اثر امساک و منع ، فزونی میگیرد برای اینکه بشر را از توجه دائم به امور جنسی و عوارض ناشی از آن منصرف کنیم یگانه راه صحیح آن است که هر گونه قید و ممنوعیتی را از جلو پایش برداریم و به او آزادی بدهیم . شرارتها و کینهها و انتقامها همه ناشی از اخلاق خشن جنسی است . اینها است اصولی که اخلاق نوین جنسی رابر آنها نهادهاند و ما قصد داریم با بحث و تحقیق دراصول سه گانه فوق آنهارا مورد بررسی قرار دهیم.ادامه دارد...