در انتقاد جنسی از همسر خود، پیشگویی نکنید

انتقاد جنسی معمولاً از پیش‎آمدهایی شروع می‎شود که یا به همسری که از او انتقاد می‎شود ارتباطی ندارد یا اگر داشته باشد، ارتباطی بسیار جزیی است. برای مثال، “محسن” معتقد بود که از نظر جنسی ارضا نمی‎شود، چون همسرش هنگام نزدیکی شور و هیجانی از خود نشان نمی‎دهد. “محسن” با مطالعه‎ی رمان‎های عشقی می‎دانست فردی که حقیقتاً به هیجان آمده باشد، تنفسش تندتر می‎شود و تغییراتی در صدا و حرکاتش پیدا می‎شود و غیره. اما چنین نشانه‎هایی را در همسرش مشاهده نمی‎کرد. “محسن” فکر کرد همسرش او را می‎فریبد و حس می‎کرد از رسیدن به لذتی که انتظارش را داشته، محروم شده است. از این اندیشه که بی‎تفاوتی همسرش ممکن است از ناتوانی خود او ناشی شود، احساس سرخوردگی می‎کرد. بالاخره، با خشم و در حالی که قادر به کنترل شکست و ناکامی خود نبود، با این عبارت از همسرش انتقاد کرد: «یک بار نشد شور و حالی نشان بدهی، نفست هم که در نمی‎آید، آخر این چه وضعی است؟!»
بیشتر مردها و زن‎ها مانند محسن، انتظارات غیر منطقی گسترده‎ای از روابط جنسی دارند. خیال‎پردازی در امور جنسی و خلق صحنه‎هایی که احساسات جنسی را برانگیزد و یا عشق‌ورزی خیالی با یک هنرپیشه سینما. جای واقعیت را نمی‎گیرد و احساس گناه برنمی‎انگیزد، حتی ممکن است گاهی به افزایش تجربه‎ی جنسی کمک هم بکند. اما بعضی اشخاص، متأسفانه مهارت‎های واقعی خود (یا همسرشان) را با ایده‎آل‎هایی که در عالم خیال پرورانده‎اند مقایسه می‎کنند. به نظر آن‎ها، همه‎ی زن و شوهرها هر شب از رابطه‎ی جنسی لذت می‎برند، هر زنی می‎تواند بارها به اوج لذت جنسی برسد و هر مردی قادر است ساعت‎ها در اوج هیجان باقی بماند. چنین توهماتی احتمالاً به انتقادات نادرستی می‎انجامد که مبنای آن، تصویری کاذب از چیزی است که آن را رابطه‎ی جنسی ارضا کننده می‎نامند.
انتقاد نادرست نیز هم چنین از انتظاراتی ناشی می‎شود که آن اندازه غیر منطقی نیستند که از آن‎ها صحبتی به میان نیاید. به طوری که «کلیفورد ساگر» متخصص روان‎کاوی خاطر نشان می‎سازد. هر یک از ما با کوله‎باری از توقعات و قرار و مدارهای آگاه و ناخودآگاه و گفته و ناگفته وارد زندگی زناشویی می‎شویم. توقعات و قرارهای ناخودآگاه و ناگفته موضوع سرّی قراردادی عاطفی را تشکیل می‎دهد، قراردادی که دو شریک با یکدیگر می‎بندند؛ اما هیچ کدام از ماهیت آن خبر ندارند. چنین قراردادی می‎تواند تمامی جنبه‎های قابل تصور یک زندگی خانوادگی مانند قدرت، بچه‎ها، پول، اوقات فراغت و روابط جنسی را در برگیرد. به مورد زیر توجه کنید:
“لیلا” بیست و هفت ساله و “بیژن” سی و شش ساله، کم کم به سوی پرتگاه طلاق پیش می‎رفتند زیرا انتقادهای مکرر بیژن از این که لیلا نسبت به امور جنسی به اندازه‎ی کافی توجه نشان نمی‎دهد، آن قدر خصومت آمیز بود که دیگر برای لیلا قابل تحمل نبود و ضمناً آن را ناروا می‎دانست. وقتی پزشک معالجشان سابقه‎ی روابط زناشویی آن‎ها را پرسید، لیلا گفت میانگین روابط جنسی آن‎ها دوبار در هفته است. او گفت «من فقط مواقعی از برقراری رابطه‎ی جنسی سرباز می‎زنم که واقعاً از بیماری و یا خستگی به جان آمده باشم.» بیژن گر چه پذیرفت که حرف‎های لیلا عین حقیقت است، اما هم‎چنان او را به عدم تمکین در روابط زناشویی متهم می‎کرد. پس از چندین جلسه مشاوره، پزشک معالج توانست قراردادی را که بیژن از هنگام ازدواج با لیلا نادانسته همراه با خود آورده بود، کشف کند. داد و ستدی عاطفی، که لیلا به کلی از آن بی‎خبر بود.
 پزشک معالج می‎گفت «بیژن اساساً فرد متزلزلی است، پدرش را در هشت سالگی از دست داده و مادرش که همیشه از نظر عاطفی تحت فشار بوده، در فشار بیشتری قرار می‎گیرد. به گمان او مرگ شوهرش «ثابت» کرده بود که محبت کردن و محبت دیدن ریسک خطرناکی است. بنابراین، بیژن در یک جوّ سرد و اساساً عاری از عشق بزرگ شده بود. در نتیجه بیشترین چیزی که از رابطه‎ی زناشویی و همسرش می‎خواست، پذیرش عاطفی تمام عیار بود، که آن را در روابط جنسی فعالی مجسم می‎ساخت. قرارداد بیژن چیزی از این قبیل بود: «من قول می‎دهم شوهر خوبی باشم، از تو و بچه‎ها به خوبی نگهداری کنم، و در عوض، تو هم موظفی مرا به گرمی بپذیری، هر وقت که من بخواهم»
پزشک ادامه داد «اما این موضوع هرگز به لیلا گفته نشده بود. او هیچ تصوری از خواسته‎ی بیژن و قرارداد اظهار نشده‎ای که انتظار داشت به آن احترام بگذارد نداشت. به همین دلیل، شکایت او را ابتدا به صورت خواسته‎ای استثمارگرانه و سپس اعتراضی ناروا می‎دید» .
قراردادن انتظارات زناشویی بر مبنای تمایلات شخصی یا معیارهای خارجی، موجب دیگری در طرح و بیان انتقادهای نارواست. مردی همسرش را به سردمزاجی متهم می‎کرد، زیرا فقط هفته‎ای یک بار آمیزش داشتند؛ در حالی که در جایی خوانده بود که «میانگین» آمیزش زوج‎هایی که در گروه سنی آن‎ها هستند، سه بار در هفته است.
زن و شوهرها، پیوسته درباره‎ی تعداد دفعات آمیزش و زمانی که باید صرف بازی‎های عاشقانه شود و لزوم تنوع در روابط جنسی از متخصصین سوال می‎کنند. اما در این مورد، هیچ قانونی، هیچ باید و نبایدی و هیچ درست و نادرستی وجود ندارد و هیچ کس را هم نباید با مقایسه با دیگران مورد قضاوت قرار داد. بعضی از زوج‎ها ممکن است روزی دوبار، بعضی ممکن است ماهی دوبار و یا حتی سالی دوبار روابط جنسی داشته باشند. انتقاد کردن از همسر به خاطر آن که نمی‎تواند خود را در حدّ فلان میانگین خیالی یا حد نصاب فرضی قرار دهد، اشتباه احمقانه‎ای است.
    انتقادی که بر مبنای اطلاعات دقیق از مجموع توانایی‎ها و فعالیت‎های جنسی انسان نباشد، انتقادی نابه‎جاست. امروز بیشتر زن‎ها می‎دانند که نحوه‎ی رسیدن به اوج لذت جنسی در بین زنان بسیار متفاوت است و برای رسیدن به آن، بیش از یک راه وجود دارد. زنی که از این امور اطلاعی ندارد و به ندرت به اوج لذت جنسی می‎رسد، ممکن است خود را سرزنش کند و به خود بگوید «لابد عیب از من است» و اگر اطلاعات همسرش هم به همین اندازه ناقص باشد، ممکن است خود را سرزنش کند که چرا نتوانسته همسرش را به اوج لذت جنسی برساند. به همین ترتیب مرد میان‎سالی که نمی‎داند تعداد دفعات آمیزش با افزایش سن کمتر می‎شود، ممکن است خود را ملامت کند که چرا مانند گذشته، قادر به برقراری روابط جنسی نیست. اگر همسر این مرد هم از این تغییر طبیعی فیزیولوژیکی آگاه نباشد، ممکن است او را به خاطر «ناتوانی جنسی‎اش» تحقیر کند.
البته خطر بزرگ‎تر این است که انتقاد جنسی می‎تواند به صورت پیش‎گویی‎هایی درآید که خود به خود به حقیقت می‎پیوندد. مرد یا زنی که کراراً به تصور عدم توانایی جنسی مورد انتقاد قرار می‎گیرند، ممکن است عملاً‌ دچار ناتوانی شوند. متخصصین یادآوری می‎کنند که مغز، مهم‎ترین نقش را در رابطه‎ی جنسی دارد. اگر در اثر انتقاد یا تلقین، به خود بقبولانیم که دچار ناتوانی جنسی هستیم، ممکن است در عمل هم به این وضع دچار شویم، برای مثال، در بسیاری موارد، ناتوانی در مردان فقط نتیجه‎ی ترس از ناتوانی است.
به گفته‎ی “ماسترز و جانسون”، آمیزش، صمیمانه‎ترین شکل ارتباط بین زن و مرد است. بنابراین، انتقادهای اتاق خواب، خیلی زود به سایر جنبه‎های زندگی زناشویی گسترش می‎یابد.
اما عکس آن هم صحیح است. روابط جنسی می‎تواند آینه‎ی تمام نمای روابط خانوادگی باشد. بنابراین انتقادها و تضادهایی که در سایر زمینه‎ها وجود دارد، ممکن است به شکل انتقاد از روابط جنسی مطرح شود در نتیجه گوشه و کنایه‌های آزاردهنده درباره‌ی ناتوانی جنسی همسر، چه بسا به هیچ وجه وارد نبوده و صرفاً به منظور انتقام‎گیری و تسلط بر طرف مقابل باشد.
شخص بی‎اراده‎ای که در سایر جنبه‎های ارتباطی خود با همسرش نمی‎تواند ادعایی داشته باشد، ممکن است از انتقاد جنسی، هم چون وسیله‎ای برای ابراز خشم یا خصومت سرکوب شده‎ی خود استفاده کند. دامنه‎ی اثرات انتقاد جنسی مخرب، فوق‎العاده وسیع بوده و اثرات سوء آن تا مدت‎ها بر جای می‎ماند. انتقاد مخرب در بعضی از زن‎ها و مردها ممکن است نگرانی‎هایی ایجاد کند که در آینده علاقه یا واکنش آن‎ها را نسبت به مسایل جنسی کاهش دهد. آن‎ها ممکن است در کسب لذت به عوض کامجویی، گرفتار وسواس فکر شوند: آیا خیلی تند رفتار می‎کنم؟ یا خیلی آهسته؟ برخوردم خیلی ملایم است یا زیاده از حد خشن؟ آیا همسرم از من راضی است یا نه؟
وقتی انتقاد، چنین نگرانی‎هایی را دامن می‎زند، او بیشتر به صورت یک بازیگر در می‎آید تا یک شریک و همسر، آن هم بازیگری که پیوسته مراقب است مبادا خطایی از او سربزند. و چنین است که عشق‎ورزی به جای ایجاد لذت، به صورت انجام وظیفه در می‎آید. به جاست این نکته هم گفته شود، اگر شخصی از روابط جنسی خود راضی است، به احتمال زیاد روشی را نیز که در پیش گرفته درست است.
انتقاد از چگونگی روابط جنسی، اگر موجب تشویش و نگرانی شود می‎تواند به ناتوانی جنسی، انزال زودرس و سایر مشکلات جنسی بینجامد. بر عکس اگر چنین انتقادهایی عنوان نشود، این گونه عیب‎ها تدریجاً با افزایش انس و الفت برطرف می‎شوند.
“ریموند بابینو”، نویسنده‎ی نشریه‎ی تخصصی «جنبه‎های پزشکی روابط جنسی انسان» زوجی را که هنگام ازدواج فاقد هر گونه تجربه‎ی جنسی بودند چنین توصیف می‎کند.
در ابتدا شوهر به سرعت به مرحله‎ی انزال می‎رسید و زن به ندرت در موقع نزدیکی، به اوج لذت جنسی دست می‎یافت. خوشبختانه هیچ یک از آن‎ها به این موضوع به شکل عیب و نقص نگاه نمی‎کرد و بنابراین، به مرور زمان نشانه‎های دلگرم کننده‎ای از بهبودی تدریجی را مشاهده می‎کردند. بعد از هشت سال که از ازدواجشان می‎گذشت، احساس می‎کردند که از نظر جنسی کاملاً با یکدیگر جور هستند، طی این مدت، مشکل انزال زودرس مرد حل شده بود و زن نیز از رابطه‎ی جنسی خود با شوهرش کاملاً راضی بود. هر دو نسبت به هشت سال پیش، علاقه‎ی بیشتری به امور جنسی احساس می‎کردند.
خوشبختی این زوج در این بود که هر دو از نظر جنسی تجربیات مشترک پیدا کرده، با هم پیشرفت می‎کردند. اگر هر یک از آن‎ها زودتر از دیگری به تجربه‎ای رسیده بود و کار به تذکر، شکایت و انتقاد مخرب می‎کشید، می‎توان حدس زد که چه می‎شد! زن ممکن بود که بگوید «تو آدم خودخواه و ناجوری هستی که فقط به فکر خودتی».
شوهر ممکن بود بگوید «تو هم که اصلاً احساس نداری، هیچ معلوم است چه مرگته!»
و بالاخره ممکن بود هر کدام از آن‎ها از خود انتقاد کنند و مثلاً بگویند: «من حتماً عیب بزرگی دارم»
تمام عوارض ناشی از انتقاد مخرب غالباً در مورد انتقاد از همسر هم صدق می‎کند. برای مثال:
تعمیم دادن: همیشه موقع عشق‎بازی، حواست یه جای دیگه‎س یا، تو اصلاً احساس نداری و هیچ وقت با من همراهی نمی‎کنی.
ترغیب نادرست: کاش می‎دونستی نوازش کردن یعنی چه!
خجالت دادن: چت شده؟ یکباره بگو نمی‎تونم، خلاص!
سرزنش: اگر می‎تونستی خودت رو کنترل کنی، این جوری حال منو نمی‎گرفتی.
سوال متهم کننده: به نظر تو ملایم بودن یعنی این؟!
انتقاد جنسی می‎تواند به صورت‎های مختلف خود‎نمایی کند. برای مثال، اجتناب و دوری کردن از آغوشی گشوده، یا سخت و سرکش بودن، پس زدن دست همسر، فشردن لب‎ها در موقع بوسیده شدن یا برگرداندن کامل صورت می‎تواند بدون هیچ کلامی، نشانه‎ی بی‎میلی جنسی و نارضایتی باشد. مردی که ناگهان شور جنسی خود را از دست می‎دهد، یا زنی که آمادگی لازم را از نظر فیزیکی پیدا نمی‎کند عملاً نشان می‎دهند که از روابط جنسی با همسر خود راضی نیستند و او را در ایجاد این حالت مقصر می‎دانند.
انتقاد منفی، محدود به هنگام هم‎ آغوشی نیست، بعضی‎ها درست قبل و یا بعد از آن بحثی را پیش می‎کشند، نگرانی ایجاد می‎کنند، و یا خواسته‎های بی‎ربطی را مطرح می‎کنند. ایجاد تنش و نگرانی، احساس شهوانی را به سرعت از بین می‎برد و اصرار ورزیدن بر نوع خاصی از روابط جنسی نیز همین تأثیر را دارد.
انتقاد مخرب، غالباً سبب ترس از طرد شدن و ترک شدن می‎شود. زنی می‎گفت «کارم به جایی رسیده که موقع هم آغوشی همه‎اش به این فکر می‎کنم که اگر نتوانم خشنودی شوهرم را فراهم کنم یا اگر به اوج لذت جنسی نرسم، چه می‎شود، نمی‎خواهم شوهرم را از دست بدهم. اما می‎دانم که او بالاخره عیبی از من خواهد گرفت تا برای ترک کردن من بهانه‎ای داشته باشد.»
همسران ممکن است نسبت به تهدیدی که در انتقاد نهفته است، با حالت دفاعی خصومت‎آمیزی واکنش نشان دهند. شوهری می‎گفت «هر وقت همسرم با انتقاد مخرب از اشتباهاتی که به نظر او مرتکب شده‎ام، عصبانیم می‎کند، من هم اشتباهات او را به رخش می‎کشم.» در این دور باطل، انتقاد، مفهوم واقعی خود را از دست می‎دهد. او چنین ادامه می‎دهد «فکر می‎کنم هیچ یک از ما کوچک‎ترین توجهی به آن چه دیگری می‎گوید نداریم، زیرا که هر کدام از ما با حمله‎ی متقابل به دیگری، به شدت مشغول دفاع از خود هستیم.»
اما آن‎هایی که عاشقانه یکدیگر را دوست دارند، اگر بخواهند روابط جنسی خوبی داشته باشند، باید بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند.
به عقیده‎ی دکتر “هلن کاپلان” یکی از پیشگامان درمان مشکلات جنسی، اعتماد متقابل،‌ یکی از ضروریات روانی برای رسیدن به اوج لذت جنسی است. اما ممکن نیست که انسان با همسری که عادتاً به طرز منفی انتقاد می‎کند، احساس اعتماد و امنیت کامل نماید. بنابراین برای هر زن و شوهری مهم است که بداند انتقاد جنسی را چگونه به طرزی مثبت مطرح کند و چگونه به طرز سازنده‎ای بپذیرد .

 منبع:iranhealers

نظرات 1 + ارسال نظر
شبیری شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:43 http://www.sonnati.blogfa.com

بسیار آموزنده و عالی بود.
موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد