ادامه نظریات راسل ...

در قسمت گذشته این بحث اصول اخلاق نوین جنسی تشریح شد ، اکنون نوبت آن است که اصول و پایه‏هائی که این مکتب بر روی آنها بنا شده است را ارزیابی نمائیم . آن اصول عبارت است از : 1 - آزادی هر فردی مطلقا محترم است و باید محفوظ بماند ، مگر آنجا که‏ مزاحم آزادی دیگران باشد ، بعبارت دیگر : آزادی را جز آزادی نمی‏تواند محدود کند . 2 - سعادت بشر در گرو پرورش استعدادهائی است که در نهاد دارد ، خودپرستیها و ناراحتیهای روحی ، ناشی از آشفتگی غرائز ، و بالاخص غریزه‏ جنسی است ، و آشفتگی غرائز از عدم ارضاءاشباع آنها ناشی می‏گردد . 3 - آتش میل و رغبت بشر ، در اثر منع و محدودیت ، فزونی می‏گیرد ، و مشتعل‏تر می‏گردد و در اثر ارضاء و اشباع کاهش می‏یابد و آرام می‏گیرد ، برای انصراف بشر از توجه دائم به امور جنسی و جلوگیری از عوارض ناشی از آن ، راه صحیح این است که هر گونه قید و ممنوعیتی را در این راه از جلو پایش برداریم چنانکه ملاحظه می‏شود ، اصل اول از اصول بالا ، فلسفی و اصل‏ دوم تربیتی و اصل سوم روانی است . این سه اصل را ما از مجموع گفته‏ها و نظرات طرفداران این سیستم اخلاقی‏ استنباط می‏کنیم و الا هیچکدام از آنان به این ترتیب و تفصیل اصول سیستم‏ اخلاقی خود را بیان نکرده‏اند

اصل آزادی:

طرفداران این سیستم اخلاقی از آن جهت به این اصل که تکیه‏گاه و اساس‏ اصلی حقوق فردی بشمار رفته ، تکیه کرده‏اند که به گمان آنها این سلسله‏ مسائل فاقد جنبه اجتماعی می‏باشد زیرا به عقیده آنها آزادی جنسی یک فرد به حقوق دیگران ضربه نمی‏زند ، فقط آنجا که پای فرزند و اطمینان پدری و فرزندی به میان می‏آید ، حق شوهر پیدا می‏شود و لازم می‏گردد که زن از باردار شدن از غیر شوهر قانونی‏ خود ، خودداری کند ، و تا زمانی که وسائل ضد بارداری در کار نبود لازم بود برای صیانت این حق مرد ، زن عفاف و تقوا را رعایت کند تا نسبت به‏ شوهر خود وفادار بماند فعلا با وسائل موجود چنین ضرورتی در کار نیست . علیهذا در اینجا درباره دو قسمت باید تحقیق شود : یکی اینکه آزادی را جز آزادی دیگران و لزوم رعایت آنها نمی‏تواند محدود کند ، دیگر اینکه‏ روابط جنسی از ناحیه اطمینان پدر و فرزندی ، با اجتماع و زندگی عمومی و حقوق اجتماعی ارتباط ندارد . اما قسمت اول باید ببینیم آن چیزی که آزادی‏ را باصطلاح حق مسلم بشر قرار می‏دهد چیست ؟ بر خلاف تصور بسیاری از فلاسفه‏ غرب آن چیزی که مبنا و اساس حق و آزادی و لزوم رعایت و احترام آن‏ می‏گردد میل و هوی و اراده فرد نیست ، بلکه استعدادی است که آفرینش‏ برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است ، اراده بشر تا آنجا محترم‏ است که با استعدادهای عالی او که در نهادش قرار گرفته است هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقی و تعالی بکشاند ، اما آنجا که بشر را به سوی فنا و نیستی سوق می‏دهد و استعدادهای نهانی را به هدر می‏دهد احترامی نمی‏تواند داشته باشد ، اما بسیار اشتباه است اگر خیال کنیم معنی اینکه انسان آزاد آفریده شده این است که : به او میل و خواست و اراده داده شده است ، و این میل باید محترم شناخته شود مگر آنجا که با میل‏ها و خواستهای دیگران مواجه و معارض شود و آزادی میل‏های‏ دیگران را به خطر اندازد ، ما ثابت می‏کنیم که علاوه بر آزادیها و حقوق‏ دیگران ، مصالح عالیه خود فرد نیز می‏تواند آزادی او را محدود کند . بزرگترین تیشه‏ای که به ریشه اخلاق زده شده به نام آزادی و از راه همین‏ تفسیر غلطی است که از آزادی شده است ! وقتی که از آقای " راسل " سؤال می‏شود آیا خود را به هیچ یک از سیستمهای اخلاقی مقید می‏دانید ؟ جواب می‏دهد : آری ، ولی جدا ساختن اخلاق‏ از سیاست کار دشواری است ، به عقیده من علم اخلاق بایستی بدین طریق عرضه‏ شود : فرض کنید شخصی بخواهد فلان عمل را که برای خودش مفید بوده و در عین حال به همسایگانش زیان می‏رساند انجام دهد ، اگر آن فرد بدین طریق برای‏ همسایگان خود ایجادمزاحمت کند آنان گرد هم جمع شده و خواهند گفت : " ما به هیچ وجه موافق‏ نیستیم باید کاری کرد که او سوء استفاده نکند " بنابراین ملاحظه می‏شود که‏ کار ما به یک امر جنائی مختوم می‏گردد و این قضیه کاملا منطقی و عقلانی‏ است ، روش اخلاقی من عبارت از ایجاد هماهنگی بین منافع عمومی و خصوصی‏ افراد اجتماع می‏باشد.ادامه دارد...

برتراند راسل و اخلاق جنسی نوین

برتراند راسل می‏گوید : " وسائل پیشگیری( وسائل ضد بارداری ) تولید نسل‏ را ارادی کرده و آنرا از صورت یک نتیجه اجتناب ناپذیر روابط بیولوژیک‏ ( تولید قهری فرزند در اثر آمیزش ) بیرون آورده است . به دلائل متعدد اقتصادی که در قسمتهای پیش شرح دادیم ، محتملا پدر برای تربیت و اعاشه‏ اطفال کمتر اهمیت خواهد داشت ، بنابراین دلیلی نیست که مادری برای‏ پدری اطفال خود همان مردی را انتخاب کند که خاطرش را برای عاشقی و رفاقت می‏خواهد . " مادر " آینده ممکن است شانه از زیر این تعهد خالی کند بدون آنکه‏ لطمه‏ای بسعادت او وارد شود . برای مردان ، انتخاب مادر اطفال خود از این هم آسان‏تر و ساده‏تر خو اهد بود . کسانی که مانند من معتقدند که روابط جنسی فقط هنگامی مسئله اجتماعی و ( قابل تجدید ) محسوب می‏شود که طفلی به‏ وجود آید باید مثل من این دو نتیجه را بگیرند : اولا عشق بدون بچه آزاد است ( و ثانیا ) ایجاد اطفال باید تحت مقرراتی شدیدتر از آنچه امروز هست قرار گیرد . " راسل " بعدا به حل یک مشکل اجتماعی دیگر نیز می‏پردازد و آن مشکل‏ بهبود نژاد بشر است . می‏گوید وقتی روابط جنسی بر این اساس قرار گرفت ، اجتماع می‏تواند فقط به زنان و مردان معینی که از لحاظ شخصی و ارثی واجد شرایطی باشند اجازه تولید نسل بدهد ، آن زنی که پروانه تولید نسل دارد از مردانی که از لحاظ ارثی ارجح شناخته شوند برای تخم گیری و تولید نسل‏ استفاده می‏کند ، در حالی که مردان دیگری که عشاق خوبی خواهند بود از حق‏ پدری محروم خواهند بود راسل کم کم به گفته‏ها و پیشنهادهای خود جنبه اخلاقی نیز می‏دهد و به‏ اندرز و موعظه می‏پردازد ، چون معتقد است یکی از ریشه‏های اخلاق جنسی کهن‏ حسادت است ، مردان و زنان را به ترک حسادت توصیه می‏کند ، می‏گوید : " در طریقی که من پیشنهاد می‏کنم راست است که زوجین را از وفاداری نسبت‏ به یکدیگر مبری می‏دارم ، اما در عوض تکلیف دشوار منکوب کردن حسادت را به عهده‏شان می‏گذارم ، یک زندگی هشیارانه بدون تسلط بر نفس غیر ممکن‏ است ، در این صورت بهتر است یک احساس شدید و مزاحم را چون حسادت‏ تحت انتظام درآوریم و نگذاریم مانع نمو عمومی احساسات عاشقانه بشود ، اشتباه اخلاق قدیمی درآن نیست که کف نفس را توجیه می‏کند بلکه در آن‏ است که در مورد استعمال آن اشتباه می‏نماید " ( مقصود راسل این است که‏ قدما از لحاظ اخلاقی به کف نفس توصیه می‏کردند ، من نیز به کف نفس‏ توصیه می‏کنم ، اما نظر قدما در کف نفس بر این بود که غریزه جنسی محدود گردد و نظر من به این است که جلو حسادت در امر جنسی که نامش را غیرت گذاشته‏اند گرفته شود مردان آنگاه که با عشقبازیهای همسران خودمواجه می‏شوند و احساس ناراحتی می‏کنند باید کف نفس و اغماض کنند ، مزاحم آنها نشوند بلکه از آن مرد بیگانه که همسر محبوب آنها را خوشحال و مسرور کرده‏اند شکرگذار باشند ) . همچنین او می‏گوید : " ایجاد فرزندان باید فقط در ازدواج صورت گیرد و روابط بیرون از ازدواج به وسائل مختلف خنثی گردد ، و شوهران هم نسبت به‏ عشاق همانقدر چشم پوشی داشته باشند که شرقیان نسبت به غلامان خنثی ( مقصود غلامان اخته و خواجه سرایان است ) داشتند ، اشکال اساسی این طریق ، اطمینان اندکی است که به وسائل ضد بارداری(در آن زمان) از یک طرف و صمیمیت زنان از طرف دیگر ( که از عشاق خود باردار نشوند و به ریش شوهر نبندند ) می‏توان‏ داشت اما این اشکال با مرور زمان کاهش خواهد یافت " . رفورم و اصلاح ! به همین جا خاتمه پیدا نمی‏کند ، موضوعات دیگری نظیر ستر عورت ، ممنوعیت ازدواج با محارم ، نشر صور قبیحه ، استمناء ، تمایل‏ به هم جنس ، سقط جنین ، آمیزش در ایام عادت و امثال اینها نیز مورد بحث قرار می‏گیرد . بعضی از این موضوعات از قبیل لزوم ستر عورت و منع‏ نشر صور باصطلاح قبیحه صریحا مورد انتقاد قرار گرفته و بعضی دیگر از قبیل استمناء از حوزه اخلاق خارج دانسته شده‏ است و در قلمرو طب بشمار آمده است ، احیانا از نظر طبی اگر غیر مجاز شناخته می‏شود کسی که بسلامت خود علاقمند است آنرا ترک می‏کند ، به هر حال‏ نمی‏تواند ممنوعیت اخلاقی داشته باشد ! اکنون نوبت آن است که ما اصول اساسی و ارکان اصلی این سیستم اخلاقی را که قبلا بیان کردیم دقیقا بررسی کنیم .ادامه دارد...

بررسی اخلاق نوین جنسی ...

در قسمت قبل گفتیم که سعی می کنیم اصولی را که " اخلاق نوین جنسی " بر روی آنها پایه‏گذاری‏ شده است راتحلیل و انتقاد کنیم . ولی به نظر می‏رسد ، قبل از بیان انتقادات طرفداران این سیستم اخلاقی ، نسبت به اخلاق کهن جنسی و بیان مواد جدیدی که در زمینه اصلاح اخلاق جنسی‏ پیشنهاد می‏کنند ، انتقاد از اصول نامبرده چندان مفید نخواهد بود . ممکن است افرادی که اطلاع کافی ندارند طرح مباحث بالا را چندان لازم و مفید ندانند اما به نظر ما بحث در این گونه مسائل در اجتماع حاضر بسیار ضرورت دارد ، نه تنها از آن جهت که افکار فلاسفه و متفکرین معروف و مشهوری را به خود جلب کرده است ، بلکه از آن نظر که این افکار در میان‏ طبقه جوان در حال پیشرفت و توسعه است . ممکن است شخصیت و شهرت صاحبان این‏ افکار آنها را تحت نفوذ و تأثیر خود قرار دهد وعقیده پیدا کنند که این‏ سخنان صد در صد مطابق با منطق است .به نظر ما ضرورت دارد خوانندگان محترم را در جریان بگذاریم و آگاه‏ کنیم که افکاری که در این زمینه از غرب برخاسته و جوانان ما تازه باالف بای آن آشنا شده‏اند به کجا منتهی می‏شود ؟آیا اجتماع بشر ، قادر خواهد بود در این مسیرگام بردارد و راه خود را ادامه دهد ؟ یا اینکه این کلاهی است که برای سربشر خیلی بزرگ است . این راهی است که ادامه دادن آن جز فناء بشریت‏ چیزی در بر ندارد ؟ از این رو لازم می‏دانیم که در اینجاولو به نحو اختصار این مسائل را طرح کنیم . مدعیان اصلاح اخلاق جنسی ادعا می‏کنند که اخلاق کهن جنسی علل و اسباب وسرچشمه‏هائی داشته است که اکنون از میان رفته یا در حال از میان رفتن‏است ، اکنون که آن علل در کار نیست ، دلیل ندارد که ما باز هم این‏سیستم اخلاقی را که احیانا توأم با خشونت هم بوده است ادامه دهیم .بعلاوه اموری که منشأ پیدایش این اخلاق شده جریاناتی جاهلانه و یاظالمانه بوده است که با آزادی و عدالت و حیثیت ذاتی انسانی منافات‏دارد ، علیهذا به خاطر انسانیت و عدالت هم که باشد باید با این اخلاق‏مبارزه کرد .می‏گویند اخلاق کهن جنسی را امور ذیل به وجود آورده است : مالکیت مردنسبت به زن ، حسادت مردان ، کوشش مرد برای اطمینان به پدری خود ،اعتقادات مرتاضانه و راهبانه به پلیدی ذاتی رابطه جنسی ، احساس پلیدی‏زن نسبت به خود به واسطه عادت ماهانه زنانه ، و پرهیز مرد از او در این‏مدت ، مجازاتهای شدیدی که زن در طول تاریخ از ناحیه مرد دیده است ، وبالاخره عوامل اقتصادی که زن را همواره نیازمند به مرد می‏کرده است .این علل و اسباب چنانکه واضح است یا ریشه تعدی و ستمگری دارد و یا از خرافات ناشی شده است و شرائط محدود زندگی آن وقت‏ چنین ایجاب می‏کرده است . اکنون که مالکیت مرد نسبت به زن از میان‏ رفته است ، اطمینان پدری را از راه استفاده‌از داروهای ضد بارداری که در اثر پیشرفت طب پیدا شده ، بدون بکار بردن روشهای خشونت آمیز قدیم‏ می‏توان بدست آورد ، عقاید مرتاضانه و راهبانه بسوی زوال و نیستی می‏رود ، احساس پلیدی عادت زنانه را با بالا بردن سطح معلومات ، و تفهیم اینکه‏ یک عمل ساده وظایف الاعضائی بیش نیست می‏توان از بین برد ، دوران آن‏ مجازاتهای سخت و شدید هم دیگر سپری شده است ، عوامل اقتصادی که زن را اسیر می‏کرد دیگر وجود ندارد و زن امروز استقلال اقتصادی خود را باز یافته‏ است ، بعلاوه دولت تدریجا دستگاههای خود را بسط می‏دهد و زن را در ایام‏ بارداری و زایمان و شیردادن تحت حمایت خود قرار می‏دهد و او را از مرد بی نیاز می‏کند و در حقیقت دولت جانشین پدر می‏شود . حسادتها را با تمرینهای اخلاقی باید از میان برد و با وجود اینها دیگر لزومی ندارد ما همچنان به این اخلاق کهن بچسبیم . این است انتقادات و خرده‏گیریهائی که بر اخلاق کهن جنسی گرفته می‏شود و این است دلائلی که ایجاب می‏کند حتما رفورمی در این بخش‏ از اخلاق بشری صورت گیرد . اکنون ببینیم چه موادی در این سیستم اخلاقی پیشنهاد می‏شود ، البته از اول باید توجه داشته باشید که همه این مواد اصلاحی بر محور شکستن قیود کهن‏ و رفع منعها و محدودیتهای قانونی گذشته می‏چرخد . اولین موضوعی که مورد توجه قرار گرفته است کامیابی آزادانه زنان و مردان از معاشرت‏های لذت بخش جنسی است و به عبارت دیگر آزادی عشق‏ است ، می‏گویند زن و مرد نه تنها قبل از ازدواج باید از معاشرتهای لذت‏ بخش آزادانه جنسی بهره‏مند باشند ، بلکه ازدواج نیز نباید مانعی در این‏ راه بشمار آید ، زیرا فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانونی اطمینان پدر است به پدری خود نسبت به فرزندی که از زن معینی بدنیا می‏آید ، این‏ اطمینان را با بکار بستن داروهای ضد بارداری که مخصوصا پیشرفت طب امروز آنها را به بشر ارزانی داشته است می‏توان بدست آورد . بنابراین هر یک‏ از زن و مرد می‏توانند علاوه بر همسر قانونی ، عشاق و معشوقه‏های فراوانی‏ داشته باشند ، زن مکلف است که در حین آمیزش با عشاق خود از داروی ضد بارداری‏ استفاده کند و مانع پیدایش فرزند او گردد ، ولی هر گاه تصمیم گرفت که‏ صاحب فرزند گردد الزاما باید از همسر قانونی خود استفاده کند . " کمونیسم جنسی " تنها از آن نظر قابل عمل نیست که رابطه نسلی را میان پدران و فرزندان قطع می‏کند ، بشر از اعتماد نسلی نمی‏تواند صرف نظر کند ، هر پدری می‏خواهد فرزند خود را بشناسد و هر فرزندی می‏خواهد بداند از کدام پدر پیدا شده است . فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانونی همین است و بس ، اختصاص جنسی را به همین اندازه باید محدود کرد ، و با تأمین رابطه نسلی به وسیله فوق‏ موجبی برای تحدید بیشتر وجود ندارد. ادامه دارد...

اخلاق جنسی و عقاید نوین ...۲

فروید و پیروان وی عقیده دیگری دارند ، مدعی هستند که اخلاق کهن را در امور جنسی باید واژگون کرد و اخلاق جدیدی را جایگزین آن نمود . به عقیده فروید و پیروانش ، اخلاق جنسی کهن بر اساس محدودیت و ممنوعیت است و ناراحتی بر سر بشر آمده است از ممنوعیتها و محرومیتها و ترسها و وحشتهای ناشی از این ممنوعیتها که در ضمیر باطن بشر جایگزین گشته آمده است . برتراند راسل نیز در اخلاق نوینی که پیشنهاد می‏کند همین مطلب را اساس‏ قرار می‏دهد . او به عقیده خود در زمینه اخلاق جنسی از منطقی دفاع می‏کند که در آن‏ احساساتی از قبیل احساس شرم ، احساس عفاف و تقوا ، غیرت ( حسادت از نظر او ) و هیچ گونه احساس دیگری از این گونه که وی و امثال او آنها را " تابو " می‏خوانند وجود نداشته باشد . معانی و مفاهیمی از قبیل : زشتی ، بدی ، رسوائی در آن راه نیابد ، فقط متکی به عقل و تفکر بوده باشد ، محدودیت جنسی را فقط آنقدر می‏پذیرد که‏ در مورد ممنوعیتهای غذائی قابل پذیرش است . وی در کتاب " جهانی که من‏ می‏شناسم " در فصل مربوط به اخلاق تابو در پاسخ پرسشی که از وی می‏شود به‏ اینکه : " آیا هیچ گونه پند و اندرزی برای کسانی که بخواهند درباره امور جنسی خط مشی درست و عاقلانه‏ای در پیش گیرند دارید ؟ " می‏گوید : " . . بالاخره لازم است که مسئله اخلاق جنسی را هم مانند سایر مسائل مورد بررسی قرار دهیم . اگر از انجام عملی زیانی متوجه دیگران نشود دلیلی نداریم که ارتکاب آنرا محکوم کنیم . . . " اشکال در پاسخ پرسش دیگر به اینکه : " بنا به عقیده شما باید هتک‏ عصمت را محکوم ساخت ولی شما اعمال منافی عفت معمولی را چنانچه خسارتی‏بار نیاورد محکوم نمی‏کنید ؟ " می‏گوید : " بله همین طور است ، ازبین بکارت یک تجاوز جسمی در میان افراد است ، اما اگر با مسائل‏اعمال منافی عفت مواجه شدیم آنوقت باید موقعیت را در نظر گرفت وملاحظه کرد در چنین موقعیت حساس دلائلی برای ابراز مخالفت وجود دارد یانه ؟ ما فعلا وارد این بحث نمی‏شویم که آیا احساساتی از قبیل حیا و غیره که‏ امروزه اخلاق جنسی نامیده می‏شوند ریشه فطری و طبیعی دارد یا ندارد ، زیرا این بحث دامنه درازی دارد همین قدر می‏گوئیم این توهم پیش نیاید که‏ واقعا علوم به آنجا رسیده که ریشه این مسائل را به دست آورده است آنچه‏ در این زمینه‏ها گفته شده جز یک عده فرضها ، و تخمین‏ها نیست ، و خودفرض کننده‏ها به هیچ وجه وحدت نظر ندارند . مثلا فروید منشأ پیدایش احساس حیا را چیزی می‏داند ،راسل چیز دیگر ، ویل دورانت چیز دیگری ، علت اصلی تمایل این افراد به غیر طبیعی بودن‏این احساسات عدم موفقیت برای توجیه صحیح این احساسات است . ما فرض می‏کنیم این احساسات هیچ گونه وسیله طبیعی ندارد ، و می‏خواهیم‏مانند هر امر قراردادی دیگر بر مبنای مصالح فرد و اجتماع و سعادت بشریت‏ برای اینها تصمیم بگیریم ، ببینیم منطق و تعقل به ما چه می‏گوید ؟ آیامنطق و تعقل ایجاب می‏کند برای باز یافتن کامل سلامت روان و برای رسیدن‏اجتماع به حد اکثر مسرت و سعادت تمام قیود و حدود و ممنوعیت‏های‏اجتماعی را بشکنیم یا خیر ؟ مقتضای منطق و تعقل این است که با سنن وخرافاتی مبتنی بر پلیدی علاقه جنسی مبارزه کنیم و در عین حال موجبات‏ طغیان و عصیان و ناراحتی غریزه را به نام آزادی و پرورش آزادانه فراهم‏نکنیم . طرفداران اخلاق جنسی نوین نظرات خود را بر سه اصل مبتنی کرده‏اند: 1 - آزادی هر کسی تا آنجا که مخل به آزادی دیگران نباشد باید محفوظ بماند .2- سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهائی است که در وجود وی‏ نهاده شده است ، خودپرستی و بیماریهای ناشی از آن مربوط به آشفتگی غرائزاست . آشفتگی غرائز از آنجا ناشی می‏شود که میان غرائز تبعیض شود ، بعضی‏ ارضاء و اشباع و بعضی دیگر همچنان ارضاءنشده باقی بمانند . بنابر این برای اینکه انسان به سعادت زندگی نائل آید باید تمام استعدادهای او را متساویا پرورش و توسعه داد . 3 - رغبت بشر به یک چیز در اثر اقناع و اشباع کاهش می‏یابد و در اثر امساک و منع ، فزونی می‏گیرد برای اینکه بشر را از توجه دائم به امور جنسی و عوارض ناشی از آن منصرف کنیم یگانه راه صحیح آن است که هر گونه‏ قید و ممنوعیتی را از جلو پایش برداریم و به او آزادی بدهیم . شرارتها و کینه‏ها و انتقامها همه ناشی از اخلاق خشن جنسی است . اینها است اصولی که اخلاق نوین جنسی رابر آنها نهاده‏اند و ما قصد داریم با بحث و تحقیق دراصول سه گانه فوق آنهارا مورد بررسی قرار دهیم.ادامه دارد...



در مطلب بعدی در مورد راه اندازی یک خط تلفن مشاوره به نام احیا صحبت خواهم کرد و نتایجی که در روزهای اول راه اندازی به دست آمده بود خواهم پرداخت. این مطلب در بعضی خبرگزاریها در هفته پیش آمده بود.

اخلاق جنسی و عقاید نوین ...

اخلاق جنسی قسمتی ازاخلاق به معنی عام است . شامل آن عده از عادات و ملکات و روشهای بشری است که با غریزه جنسی بستگی دارد. حیاء زن از مرد ، غیرت ناموسی مرد ، عفاف و وفاداری زن نسبت به شوهر ، ستر عورت ، پوشاندن بدن زن از غیر محارم ، منع زنا ، منع لذت جویی نظری و لمسی از غیر همسر قانونی ، منع ازدواج با محارم ، منع نزدیکی با زن در ایام عادت ، منع نشر تصاویر قبیحه ، تقدس یا پلیدی تجرد جزء اخلاق‏ و عادات جنسی بشمار می‏روند (*). اخلاق جنسی به حکم قوت و قدرت فوق العاده غریزه که این قسمت از اخلاق بشری وابسته به آن است ، همواره مهمترین بخشهای اخلاق به شمار می‏رفته است . ویل دورانت می‏گوید : سر و سامان بخشیدن به روابط جنسی همیشه مهمترین وظیفه اخلاقی به شمار می‏رفته است ، زیرا غریزه تولید مثل ، نه تنها در حین ازدواج بلکه قبل و بعد آن نیز مشکلاتی فراهم می‏آورد . و در نتیجه شدت وحدت همین غریزه و نافرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتی که از جاده طبیعی پیدا می‏کند ، بی نظمی و اغتشاش در سازمانها‏ی اجتماعی تولید می‏شد.نخستین بحث علمی و فلسفی که در اینجا به میان می‏آید این است که سرچشمه این اخلاق چیست ؟ چطور شد که مثلا خصیصه حیاو عفت در زن پیدا شد ؟ چرا مرد در مورد زن خود غیرت می‏ورزد ؟ آیا این‏ غیرت همان حسادت معمولی است که بشر آنرا در همه جا محکوم کردو استثناء در این یک مورد آنرا پسندیده می‏داند ؟ یا چیز دیگری است ؟ اگر همان حسادت است علت استثناء چیست ؟ و اگر چیز دیگر است چگونه می‏توان آنرا توضیح داد ؟ همچنین منشأ زشت شمردن کشف عورت ، فحشاء ، ازدواج با محارم و غیره چیست ؟ آیا سرچشمه اینها خود فطرت و طبیعت است ؟(**) آیا فطرت و طبیعت برای اینکه به هدفهای خود نائل آید و به زندگی بشر که‏ طبعا اجتماعی است نظام بدهد این احساسات و عواطف را در بشر نهاده است؟ یا علل دیگر در کار بوده و در طول تاریخ در روحیه بشر اثر کرده تا تدریجا جزء ضمیر اخلاقی بشر قرار گرفته است.اگر سرچشمه این اخلاق ، طبیعت و فطرت است چرا اقوام ابتدائی و اقوام‏ وحشی زمان حاضر که هنوز مانند اقوام ابتدائی زندگی می‏کنند ، این خصائص را ، لااقل به شکلی که انسان متمدن دارد ، ندارند ؟ و به هر حال اصل و منشأ هر چه باشد و گذشته بشریت به هر نحو بوده است ، امروز چه باید کرد ؟ بشر در زمینه اخلاق جنسی چه راهی را بایست پیش بگیرد که به سرمنزل‏ سعادت نائل آیدآیا اخلاق جنسی قدیم را باید حفظ کرد ویا باید آنرا در هم ریخت و اخلاق نوین جایگزین آن ساخت.ویل دورانت ، با اینکه ریشه اخلاق را نه طبیعت ، بلکه پیش آمدهائی که احیانا تلخ و ناگوار و ظالمانه بوده است می‏داند ! مدعی است که این اخلاق هر چند معایبی دارد اما چون مظهر انتخاب اصلح در مسیر تکامل است بهتر این است حفظ شود . وی درباره احترام بکارت و مسئله حیا و احساس شرم می‏گوید : عادات و سنن قدیم اجتماع ، نماینده انتخاب طبیعی است که انسان در طی قرون‏ متوالی پس از گذشتن از اشتباهات بیشمار کرده ، و به همین جهت باید گفت با وجود آنکه احترام بکارت و احساس شرم ، از امور نسبی هستند و با وضع ازدواج از راه خریداری زن ارتباط دارند و سبب بیماریهای عصبی می‏شوند ، پاره‏ای فوائد اجتماعی دارند و برای مساعدت در بقای جنسی یکی از عوامل بشمار می‏روند. ادامه دارد...


*و**:البته این موارد و معانی در فرهنگ ها و جوامع مختلف با هم متفاوت است،اما از یک سری تصور کلی پیروی می کنند و مشترکات زیادی نسبت به هم دارند.

اخلاق جنسی از نظر اسلام ...

از نظر اسلام ، علاقه جنسی نه تنها بامعنویت و روحانیت منافات ندارد ، بلکه جزء خوی و خلق انبیاء است .در حدیثی می‏خوانیم : ازاخلاق انبیاء دوست داشتن زنان است . رسول اکرم (ص ) و ائمه اطهار ( ع ) طبق آثار و روایات فراوان که رسیده است ،محبت و علاقه خود را به زن در کمال صراحت اظهار می‏کرده‏اند و بر عکس‏روش کسانی را که میل به رهبانیت پیدا می‏کردند سخت تقبیح می‏نمودند .یکی از اصحاب رسول اکرم ( ص ) کار عبادت رابه جائی رسانید که همه روزها روزه می‏گرفت ، و همه شب تا صبح به نمازمی‏پرداخت ، همسر او جریان را باطلاع رسول اکرم ( ص ) رسانید ، رسول اکرم‏( ص ) در حالی که آثار خشم از چهره‏اش هویدا بود از جا حرکت کرد و پیش‏عثمان بن مظعون رفت ، و به او فرمود :ای عثمان بدان که خدا مرابرای رهبانیت نفرستاده است ، شریعت من شریعت فطری آسانی است ، من شخصا نماز می‏خوانم و روزه می‏گیرم و با همسرخودم نیز آمیزش می‏کنم ، هر کس می‏خواهد از دین من پیروی کند باید سنت ‏مرا بپذیرد . ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزء سنتهای من است .
مطالبی که قسمتهای قبل درباره پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن گفتیم مربوط به‏گذشته دنیای غرب بود ، دنیای غرب در زمان حاضر در زمینه اخلاق جنسی‏نسبت به گذشته ، باصطلاح یک دور 180 درجه‏ای زده است امروز همه سخن ازتقدیس و احترام علائق و روابط جنسی و لزوم آزادی و برداشتن هر قید و بندی‏در این زمینه است ، در گذشته آنچه گفته شده است بنام دین بوده و امروزنقطه مقابل آنها بنام علم و فلسفه پیشنهاد می‏شود .متاسفانه ما از ضرر افکار قدیم غربیها با همه ضعیف بودن وسایل ارتباطی (در زمان گذشته) ‏میان اقوام و ملل ، مصون نماندیم و کم و بیش در میان ما رخنه کرد ، اماافکار جدیدشان در اوضاع و احوال حاضر سیل آسا بسوی ما روان است ( درقسمت دوم این بحث درباره افکار جدیدی که در زمینه اخلاق جنسی در جهان‏پیدا شده بحث می‏شود )در صفحات گذشته بحث مختصری در اطراف عقیده رائج جهان قدیم به پلیدی‏ذاتی روابط جنسی مطلقا ، و تأثیر سوء عمیق این عقیده در آشفته ساختن ضمیربشر ایراد و به منطق اسلام در این زمینه اشاره شد در ‏بحثهای بعدی آراء و عقاید متفکرین جدید در این زمینه که درست در نقطه مقابل‏اسلاف خودشان است مورد بحث و تحقیق قرار می‏گیرد.

پاورقی: آنچه در باره عقاید اسلام در مورد اخلاق جنسی ذکر شد قابل تعمل است ،البته بیشتر از این نظر که آنچه در زمان حاضر به نام اسلام و دین از آن صحبت می شود با آنچه که اغلب می بینیم تفاوت آشکار دارد. اگر چه منظور از حدیثی که در بالا ذکر شد این نیست که به هر زنی که می بینید بلافاصله ابراز محبت و تمایل کنید ، اما آنچه که اکنون از آن سراغ داریم بیشتر پا گرفتن عقاید غلط و غیر انسانی و غیرعقلانی در گذشته و در فرهنگ قدیم ما با نام تعالیم اسلامی و یا فرهنگ اصیل ایرانی است که بیشتر ناشی از افکار برتری جویی و مرد سالارانه در گذشته و ادامه آن تا زمان جاریست.در آینده بیشتر در این مورد صحبت خواهیم کرد. لطفا اگر در این زمینه نظری دارید ارسال کنید تادر صورت تمایل با نام خودتان درج شود .


عقاید کلیسایی...

هدف ریاضت این بوده که مردان را متقی سازد بنابراین ، ازدواج که عمل پستی شمرده می‏شد بایست معدوم شود .با تبر بکارت درخت زناشوئی را فرو اندازید،این عقیده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است کلیسا ازدواج را به نیت تولید نسل جایز می‏شمارد . اما این ضرورت ،پلیدی ذاتی این کار را از نظر کلیسا از میان نمی‏برد ، علت دیگر جواز ازدواج ، دفع افسد به فساد است یعنی به این وسیله از آمیزشهای بی قید وبند مردان و زنان جلوگیری می‏شود . راسل می‏گوید : طبق نظریه سن پول ، مسئله تولید نسل هدف فرعی بوده وهدف اصلی ازدواج همان جلوگیری از فسق بوده است ،این نقش اساسی ازدواج است که در حقیقت دفع افسد به فاسد شمرده است کلیسا ازدواج را غیر قابل فسخ ، و طلاق را ممنوع می‏شمارد ، گفته می‏شود کلیسا خواسته است بدین وسیله ازدواج را تقدیس و از تحقیر آن بکاهد . ممکن است علت ممنوعیت طلاق و غیر قابل فسخ بودن ازدواج از نظرکلیسا این باشد که خواسته است برای کسانی که از بهشت تجرد رانده شده‏اند جریمه و مجازاتی قائل باشد . چنانکه می‏دانیم عقاید تحقیر آمیز راجع به خود زن در میان ملل و اقوام قدیم مبنی بر این که زن انسان کامل نیست ، برزخی است میان انسان و حیوان ، زن دارای نفس ناطقه نیست ، زن به بهشت هرگز راه نخواهد یافت! و امثال اینها زیاد وجود داشته است ، این عقاید و آراء تا آنجا که از حدود ارزیابی زن تجاوز نمی‏کند اثر روانی، غیر از احساس غرور در مرد واحساس حقارت در زن ندارد . اما عقیده پلیدی علاقه و آمیزش جنسی مطلقاروح زن و مرد را متساویا آشفته می‏سازد و کشمکش جانکاهی میان غریزه طبیعی از یک طرف و عقیده مذهبی از طرف دیگر به وجود می‏آورد . ناراحتی‏های روحی که عواقب وخیمی بار می‏آورد همواره از کشمکش میان تمایلات طبیعی وتلقینات مخالف اجتماعی پیدا می‏شود . از این جهت است که این مسئله فوق العاده مورد توجه محافل روانشناسی و روانکاوی قرار گرفته است .اما از نظر اسلام روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر یا نسل آینده محدودمی‏کند و در این زمینه تدابیری اتخاذ کرده است که منجر به احساس محرومیت و ناکامی و سرکوب شدن این غریزه نگردد .متأسفانه دانشمندانی امثال برتراند راسل که از عقاید مسیحیت و بودائی و غیره در این زمینه انتقاد می‏کنند ، درباره اسلام سکوت می‏نمایند . راسل در کتاب زناشوئی و اخلاق همین قدر می‏گوید:کلیه بانیان مذاهب‏ باستثناء محمد ( ص ) و کنفوسیوس ، اگر بتوان مسلک او ( کنفوسیوس ) رامذهب نامید ، توجهی به اصول سیاسی و اجتماعی نداشته و کوشیده‏اند تکامل روح را از راه اشراق ، تفکر و فنا،فراهم کنند...

آمیزش جنسی ، خیر یا شر ...؟

برای ماشرقیهاکه علاقه دو همسر را بیکدیگراز نشانه‏های بارزوجود خداوند می‏دانیم(نه یک عمل صرفا طبیعی و غریزی );ازدواج را ارزش ، و تجرد را یکنوع شر حساب می‏کنیم، هنگامیکه می‏خوانیم یا می‏شنویم بعضی از آئین‏ها علاقه جنسی ‏را ذاتا پلید ، و آمیزش جنسی را ( ولو با همسر شرعی و قانونی) موجب‏ تباهی و سقوط می‏دانند دچار تعجب می‏شویم .عجیب ‏تر آنکه می‏گویند : دنیای قدیم عموما گرفتار این وهم بوده است .برتراند راسل فیلسوف اجتماعی مشهور معاصر می‏گوید: عوامل و عقاید مخالف جنسیت در اعصار خیلی قدیم وجود داشته و بخصوص در هر جا که مسیحیت و دین بودا پیروز شد عقیده مزبور نیز تفوق یافت و سر تارک مثالهائی از این فکر عجیب مبنی بر اینکه چیز ناپاک و تباهی در روابط جنسی وجود دارد ذکر می‏نماید . در آن نقاط دنیا نیز که دور از تأثیر مذهب بودا و مسیح بوده است ادیان و راهبانی بوده‏اند که طرفداری از تجرد می‏کرده‏اند ، مانند اسنیت‏ها ، در میان یهودیان و بدین طریق یک نهضت عمومی ریاضت در دنیای قدیم ایجاد شد . در یونان و روم متمدن نیز طریقه کلبیون جای طریقه اپیکور را گرفت . افلاطونیان نو نیز باندازه کلبیون ریاضت طلب بوده‏اند. از ایران ، این عقیده ( دکترین ) بسمت باختر پخش شد که ماده عین تباهی است و به همراه آن این اعتقاد به وجود آمد که هر گونه رابطه جنسی‏ ناپاک است و این عقیده با جزئی اصلاح، اعتقاد کلیسای مسیحیت محسوب گردید. این عقیده قرنها وجدان انبوه عظیمی از افراد بشر را تحت نفوذ ترس آور و نفرت‏انگیز خود قرار داده و به عقیده روانکاوان نفوذ این عقیده،اختلالات روانی و بیماریهای روحی فراوانی را موجب شده است که از این جهت مانند ندارد. منشأ پیدایش اینگونه افکار و عقاید چیست ؟ چه چیز سبب می‏شود که بشر به علاقه و میل طبیعی خود به چشم بدبینی بنگرد و در حقیقت جزئی از وجود خود را محکوم کند ؟ مطلبی است که مورد تفسیر متفکرین قرار گرفته است و ما اکنون در صدد کاوش در آن نیستیم ، مثلا علل گوناگونی می ‏توانند درگرایش بشر به این گونه افکار و آراء دخیل باشند .ظاهرا علت اینکه فکر پلیدی علاقه و آمیزش جنسی در میان مسیحیان تا این حد اوج گرفت ، تفسیری بود که از بدو تشکیل کلیسا ، از طرف کلیسا برای مجرد زیستن حضرت عیسی مسیح ، صورت گرفت . گفته شد علت اینکه مسیح تا آخر مجرد زیست پلیدی ذاتی این عمل است و به همین جهت روحانیون ومقدسین مسیحی شرط وصول به مقامات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام مدت عمر دانستند و پاپ، از میان اینچنین افرادی انتخاب می‏شود. به عقیده ارباب کلیسا تقوا ایجاب می‏کند که انسان از ازدواج خودداری کند راسل می‏گوید:در رسالات قدیسین به دو یا سه توصیف زیبا از ازدواج برمی‏خوریم، ولی در سایر موارد، پدران کلیسا از ازدواج به زشت ‏ترین صورت یاد کرده‏اند.ادامه دارد...