تنها 6/5 درصد پروندههای تجاوزات جنسی، منجر به حکم محکومیت شده و هماکنون وقت آن است تا با آمار شرمآور در تجاوزات جنسی، برخورد مناسبتری داشته باشیم.
به گزارش سرویس بینالملل «بازتاب»، روزنامه «گاردین» در گزارش تأسفآوری نوشت: برای هیچکدام از سربازان، نام دختر مهم نبود و به این جزییات توجهی نمیکردند. تنها نکته مورد توجه آنان، این بود که او یک دختر ویتنامی باکره بود. یکی از سربازان میگوید: او مثل یک حیوان بود، ما فقط در صف ایستاده و منتظر بودیم.
تجاوزات جنسی چه در ویتنام، عراق و یا کورن وال، اعتماد قربانیان به جهان را نابود کرده است. واقعیت بیاعتنایی چند نفر به رنج و درد یک انسان دیگر هیچگاه رو به زوال نرفته است.
هنوز هم خشونتهای جنسی در سطح هشداردهندهای است. سال گذشته، بیش از سیزدههزار زن بریتانیایی مورد تجاوز واقع شدند. این آمار غیر از مواردی است که هیچگاه گزارش نشده است. بر پایه آمارهای مؤسسه تحقیقات جنایی بریتانیا، از هر شش مورد تجاوز جنسی، تنها یک مورد گزارش میشود.
چرا این امر اینقدر شایع شده است؟ پذیرش این ایده که نفس رابطه جنسی تهاجمآمیز برای یک مرد لذتآور است، سخت است، چرا که بیشتر آنان نیز پس از مدتی دچار بیماریهای روحی و افسردگی میشوند. برای مثال؛ در زمان جنگ ویتنام، اختلالات و استرسهای ناشی از این تجاوزات در سربازانی که آنجا بودند به شدت مشهود بود. امروزه نیز استرسهای روانی نظامیگری به عنوان توجیه شکنجههای جنسی «ابوغریب» و جاهای دیگر مطرح میشود.
اتهامات اشتباه در تجاوزات جنسی نسبت به دیگر جرایم کمتر است.
در سالهای دهه 70، حدود یکسوم پروندههای تجاوزات به محکومیت منجر شده بود. این میزان در دهه 80 به یکچهارم رسید و امروزه نیز به 6/5 درصد موارد گزارش شده رسیده است و در مناطقی چون «گلوکستر شایر»، «سوفلک» و «کمبریج شایر» در ازای هر صد زن شاکی، تنها دو مرد محکوم میشوند. آیا باید متقاعد شویم که زنان در اینباره دروغ میگویند؟
مطمئنا هیچ کس پیشرفت سیستم قضائی را انکار نمیکند. زمانی که رنگ پوست قربانی به جوک قضات تبدیل میشد، گذشت، اما خلأ بین قوانین کتابها و عمل به این قوانین هنوز هم زیاد است.
نظرسنجی سال گذشته مؤسسه ICM در انگلیس نشان داد که یک نفر از هر سه نفر معتقد است که نقش خود زن از نظر رفتاری و نحوه پوشش در اینکه مورد تجاوز قرار بگیرد، نقش اساسی دارد که در این مورد، مردان و زنان متفقالقول هستند.
منبع: سایت بازتاب
همچین چیزهایی که می گید خیلی کمتر از کشور خودمان است. ما در آنجا دیدیم و می دانیم که وضع اسبهای اجتماعی ایران متاسفانه بسیار شدیدتر است. یه طوری این مطالب را نوشته اید که انگار مردم در بیچارگی زندگی می کنند حال اونکه مردم در آرامش و خوشبختی و اعصاب ارام و با عشق زندگی می کنند و از همه مهمتر اینکه حداقل از ما عاشق ترند