ادامه نظریات راسل ...

در قسمت گذشته این بحث اصول اخلاق نوین جنسی تشریح شد ، اکنون نوبت آن است که اصول و پایه‏هائی که این مکتب بر روی آنها بنا شده است را ارزیابی نمائیم . آن اصول عبارت است از : 1 - آزادی هر فردی مطلقا محترم است و باید محفوظ بماند ، مگر آنجا که‏ مزاحم آزادی دیگران باشد ، بعبارت دیگر : آزادی را جز آزادی نمی‏تواند محدود کند . 2 - سعادت بشر در گرو پرورش استعدادهائی است که در نهاد دارد ، خودپرستیها و ناراحتیهای روحی ، ناشی از آشفتگی غرائز ، و بالاخص غریزه‏ جنسی است ، و آشفتگی غرائز از عدم ارضاءاشباع آنها ناشی می‏گردد . 3 - آتش میل و رغبت بشر ، در اثر منع و محدودیت ، فزونی می‏گیرد ، و مشتعل‏تر می‏گردد و در اثر ارضاء و اشباع کاهش می‏یابد و آرام می‏گیرد ، برای انصراف بشر از توجه دائم به امور جنسی و جلوگیری از عوارض ناشی از آن ، راه صحیح این است که هر گونه قید و ممنوعیتی را در این راه از جلو پایش برداریم چنانکه ملاحظه می‏شود ، اصل اول از اصول بالا ، فلسفی و اصل‏ دوم تربیتی و اصل سوم روانی است . این سه اصل را ما از مجموع گفته‏ها و نظرات طرفداران این سیستم اخلاقی‏ استنباط می‏کنیم و الا هیچکدام از آنان به این ترتیب و تفصیل اصول سیستم‏ اخلاقی خود را بیان نکرده‏اند

اصل آزادی:

طرفداران این سیستم اخلاقی از آن جهت به این اصل که تکیه‏گاه و اساس‏ اصلی حقوق فردی بشمار رفته ، تکیه کرده‏اند که به گمان آنها این سلسله‏ مسائل فاقد جنبه اجتماعی می‏باشد زیرا به عقیده آنها آزادی جنسی یک فرد به حقوق دیگران ضربه نمی‏زند ، فقط آنجا که پای فرزند و اطمینان پدری و فرزندی به میان می‏آید ، حق شوهر پیدا می‏شود و لازم می‏گردد که زن از باردار شدن از غیر شوهر قانونی‏ خود ، خودداری کند ، و تا زمانی که وسائل ضد بارداری در کار نبود لازم بود برای صیانت این حق مرد ، زن عفاف و تقوا را رعایت کند تا نسبت به‏ شوهر خود وفادار بماند فعلا با وسائل موجود چنین ضرورتی در کار نیست . علیهذا در اینجا درباره دو قسمت باید تحقیق شود : یکی اینکه آزادی را جز آزادی دیگران و لزوم رعایت آنها نمی‏تواند محدود کند ، دیگر اینکه‏ روابط جنسی از ناحیه اطمینان پدر و فرزندی ، با اجتماع و زندگی عمومی و حقوق اجتماعی ارتباط ندارد . اما قسمت اول باید ببینیم آن چیزی که آزادی‏ را باصطلاح حق مسلم بشر قرار می‏دهد چیست ؟ بر خلاف تصور بسیاری از فلاسفه‏ غرب آن چیزی که مبنا و اساس حق و آزادی و لزوم رعایت و احترام آن‏ می‏گردد میل و هوی و اراده فرد نیست ، بلکه استعدادی است که آفرینش‏ برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است ، اراده بشر تا آنجا محترم‏ است که با استعدادهای عالی او که در نهادش قرار گرفته است هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقی و تعالی بکشاند ، اما آنجا که بشر را به سوی فنا و نیستی سوق می‏دهد و استعدادهای نهانی را به هدر می‏دهد احترامی نمی‏تواند داشته باشد ، اما بسیار اشتباه است اگر خیال کنیم معنی اینکه انسان آزاد آفریده شده این است که : به او میل و خواست و اراده داده شده است ، و این میل باید محترم شناخته شود مگر آنجا که با میل‏ها و خواستهای دیگران مواجه و معارض شود و آزادی میل‏های‏ دیگران را به خطر اندازد ، ما ثابت می‏کنیم که علاوه بر آزادیها و حقوق‏ دیگران ، مصالح عالیه خود فرد نیز می‏تواند آزادی او را محدود کند . بزرگترین تیشه‏ای که به ریشه اخلاق زده شده به نام آزادی و از راه همین‏ تفسیر غلطی است که از آزادی شده است ! وقتی که از آقای " راسل " سؤال می‏شود آیا خود را به هیچ یک از سیستمهای اخلاقی مقید می‏دانید ؟ جواب می‏دهد : آری ، ولی جدا ساختن اخلاق‏ از سیاست کار دشواری است ، به عقیده من علم اخلاق بایستی بدین طریق عرضه‏ شود : فرض کنید شخصی بخواهد فلان عمل را که برای خودش مفید بوده و در عین حال به همسایگانش زیان می‏رساند انجام دهد ، اگر آن فرد بدین طریق برای‏ همسایگان خود ایجادمزاحمت کند آنان گرد هم جمع شده و خواهند گفت : " ما به هیچ وجه موافق‏ نیستیم باید کاری کرد که او سوء استفاده نکند " بنابراین ملاحظه می‏شود که‏ کار ما به یک امر جنائی مختوم می‏گردد و این قضیه کاملا منطقی و عقلانی‏ است ، روش اخلاقی من عبارت از ایجاد هماهنگی بین منافع عمومی و خصوصی‏ افراد اجتماع می‏باشد.ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد