فروید و پیروان وی عقیده دیگری دارند ، مدعی هستند که اخلاق کهن را در امور جنسی باید واژگون کرد و اخلاق جدیدی را جایگزین آن نمود . به عقیده فروید و پیروانش ، اخلاق جنسی کهن بر اساس محدودیت و ممنوعیت است و ناراحتی بر سر بشر آمده است از ممنوعیتها و محرومیتها و ترسها و وحشتهای ناشی از این ممنوعیتها که در ضمیر باطن بشر جایگزین گشته آمده است . برتراند راسل نیز در اخلاق نوینی که پیشنهاد میکند همین مطلب را اساس قرار میدهد . او به عقیده خود در زمینه اخلاق جنسی از منطقی دفاع میکند که در آن احساساتی از قبیل احساس شرم ، احساس عفاف و تقوا ، غیرت ( حسادت از نظر او ) و هیچ گونه احساس دیگری از این گونه که وی و امثال او آنها را " تابو " میخوانند وجود نداشته باشد . معانی و مفاهیمی از قبیل : زشتی ، بدی ، رسوائی در آن راه نیابد ، فقط متکی به عقل و تفکر بوده باشد ، محدودیت جنسی را فقط آنقدر میپذیرد که در مورد ممنوعیتهای غذائی قابل پذیرش است . وی در کتاب " جهانی که من میشناسم " در فصل مربوط به اخلاق تابو در پاسخ پرسشی که از وی میشود به اینکه : " آیا هیچ گونه پند و اندرزی برای کسانی که بخواهند درباره امور جنسی خط مشی درست و عاقلانهای در پیش گیرند دارید ؟ " میگوید : " . . بالاخره لازم است که مسئله اخلاق جنسی را هم مانند سایر مسائل مورد بررسی قرار دهیم . اگر از انجام عملی زیانی متوجه دیگران نشود دلیلی نداریم که ارتکاب آنرا محکوم کنیم . . . " اشکال در پاسخ پرسش دیگر به اینکه : " بنا به عقیده شما باید هتک عصمت را محکوم ساخت ولی شما اعمال منافی عفت معمولی را چنانچه خسارتیبار نیاورد محکوم نمیکنید ؟ " میگوید : " بله همین طور است ، ازبین بکارت یک تجاوز جسمی در میان افراد است ، اما اگر با مسائلاعمال منافی عفت مواجه شدیم آنوقت باید موقعیت را در نظر گرفت وملاحظه کرد در چنین موقعیت حساس دلائلی برای ابراز مخالفت وجود دارد یانه ؟ ما فعلا وارد این بحث نمیشویم که آیا احساساتی از قبیل حیا و غیره که امروزه اخلاق جنسی نامیده میشوند ریشه فطری و طبیعی دارد یا ندارد ، زیرا این بحث دامنه درازی دارد همین قدر میگوئیم این توهم پیش نیاید که واقعا علوم به آنجا رسیده که ریشه این مسائل را به دست آورده است آنچه در این زمینهها گفته شده جز یک عده فرضها ، و تخمینها نیست ، و خودفرض کنندهها به هیچ وجه وحدت نظر ندارند . مثلا فروید منشأ پیدایش احساس حیا را چیزی میداند ،راسل چیز دیگر ، ویل دورانت چیز دیگری ، علت اصلی تمایل این افراد به غیر طبیعی بودناین احساسات عدم موفقیت برای توجیه صحیح این احساسات است . ما فرض میکنیم این احساسات هیچ گونه وسیله طبیعی ندارد ، و میخواهیممانند هر امر قراردادی دیگر بر مبنای مصالح فرد و اجتماع و سعادت بشریت برای اینها تصمیم بگیریم ، ببینیم منطق و تعقل به ما چه میگوید ؟ آیامنطق و تعقل ایجاب میکند برای باز یافتن کامل سلامت روان و برای رسیدناجتماع به حد اکثر مسرت و سعادت تمام قیود و حدود و ممنوعیتهایاجتماعی را بشکنیم یا خیر ؟ مقتضای منطق و تعقل این است که با سنن وخرافاتی مبتنی بر پلیدی علاقه جنسی مبارزه کنیم و در عین حال موجبات طغیان و عصیان و ناراحتی غریزه را به نام آزادی و پرورش آزادانه فراهمنکنیم . طرفداران اخلاق جنسی نوین نظرات خود را بر سه اصل مبتنی کردهاند: 1 - آزادی هر کسی تا آنجا که مخل به آزادی دیگران نباشد باید محفوظ بماند .2- سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهائی است که در وجود وی نهاده شده است ، خودپرستی و بیماریهای ناشی از آن مربوط به آشفتگی غرائزاست . آشفتگی غرائز از آنجا ناشی میشود که میان غرائز تبعیض شود ، بعضی ارضاء و اشباع و بعضی دیگر همچنان ارضاءنشده باقی بمانند . بنابر این برای اینکه انسان به سعادت زندگی نائل آید باید تمام استعدادهای او را متساویا پرورش و توسعه داد . 3 - رغبت بشر به یک چیز در اثر اقناع و اشباع کاهش مییابد و در اثر امساک و منع ، فزونی میگیرد برای اینکه بشر را از توجه دائم به امور جنسی و عوارض ناشی از آن منصرف کنیم یگانه راه صحیح آن است که هر گونه قید و ممنوعیتی را از جلو پایش برداریم و به او آزادی بدهیم . شرارتها و کینهها و انتقامها همه ناشی از اخلاق خشن جنسی است . اینها است اصولی که اخلاق نوین جنسی رابر آنها نهادهاند و ما قصد داریم با بحث و تحقیق دراصول سه گانه فوق آنهارا مورد بررسی قرار دهیم.ادامه دارد...