آمارهای وحشتناک از بی‌بندوباری و تجاوز جنسی در ارتش آمریکا

معضل امنیت و آرامش روانی و جسمی برای سربازان آمریکایی، خصوصا سربازان زن این ارتش تبدیل به یکی از جنجال برانگیزترین مسائل مربوط به امنیت سربازان آمریکایی به خصوص سربازان مستقر در عراق، در رسانه ها و دادگاه های این کشور شده است.

به گزارش سرویس بین الملل بازتاب به نقل از واشنگتن پست، «سوزان سویفت» یکی از سربازان زن آمریکایی مستقر در عراق، زمانی را پس از دومین بار به منزل مادرش بازگشت. به یاد دارد که در آخرین لحظه، تصمیم گرفت که دیگر به پایگاه عراق بازنگردد. این کارشناس ارتش که هم‌اکنون 22 سال دارد، ناراحتی جسمی را بهانه کرد، اما مادرش از این ‌درد ناگهانی بسیار متعجب شد. او نمی‌توانست وقایع یک سال گذشته را دوباره تحمل کند. سوزان یک بار توسط مافوقش مورد تجاوز جنسی واقع شده و مجبور به انجام این عمل با شخص دیگری نیز شده بود.

او هم‌اکنون قرار است در دادگاه نظامی محاکمه شود. سوزان در ژوئن گذشته به خاطر ترک میدان جنگ بازداشت شد و جزییات سه تجاوز انجام شده را به مقامات ارتش فاش کرد. که در این باره شخص متجاوز مجازات شده است. اما جمعه گذشته، مقامات اعلام کردند که دو مورد دیگر اثبات شدنی نیست. آنان به زودی نیز تصمیم خواهند گرفت که «سویفت» را به خاطر پنج ماه غیبت مجازات کنند یا خیر. او در صورت محکوم شدن به فرار از خدمت، دوره بلندی را به زندان محکوم خواهد شد.

ماجرای «سویفت» باعث شده است تا فعالان ضد جنگ و سازمان‌های زنان به شدت به این موضوع اعتراض کرده و وارد عمل شوند. در حالی که از سال 2001 تاکنون، بیش از 130 هزار نیروی زن استخدام شده‌اند. ماجرای «سویفت» نشان می‌دهد که چگونه تفاوت جنسیت در ارتش می‌تواند مهم باشد.

بسیاری از نظامیان زن آمریکایی هم‌اکنون بر این باورند که پرونده «سویفت» می‌تواند نمونه‌ای از واقعیت موجود در زندگی نظامی باشد که تجاوزات جنسی اتفاق افتاده در آن معمولا گزارش داده نمی‌شود. زنان جوان و با درجه پایین، بسیار آسیب‌پذیرند و آنهایی نیز که مورد تجاوز واقع شده‌اند، از ترس رفتارهای خصومت‌آمیز سخنی نمی‌گویند.
«کالین موسلینو»، مؤسس بنیاد سربازان زن آمریکا می‌گوید: «این امر بیش از آنچه مردم گمان کنند، معمولی است. در حقیقت هزاران نظامی زن وجود دارند که دارای شرایط مشابهی هستند».
پنتاگون اعلام کرده که تاکنون پانصد مورد تجاوز جنسی از جمله در مورد نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان گزارش شده است، اما مقامات بر این باورند که این آمار، بسیار بالاتر و این روند نیز خطرناک است.
«راجر کاپلان»، سخنگوی پنتاگون، می‌گوید: «تجاوز جنسی مهم‌ترین جرم خشونت‌آمیز آمریکاست که گزارش نمی‌شود و این موضوع در ارتش نیز مطمئنا وجود دارد».
«سوزان سویفت» زمانی که نوزده سال داشت، در فوریه 2004 به کویت اعزام شد و در آنجا دوره شش هفته‌ای آموزش پلیس نظامی را پشت سر گذاشت. او گفت که مشکلات به تدریج در کویت آغاز در عراق به اوج خود رسید.
«سویفت» هیچ شکایت رسمی را در مورد اتفاقات رخ داده، پر نکرده و تنها در مورد مسئله سوم که در آمریکا نیز رخ داد، شکایت کرد؛ یعنی در جایی که او از مافوقش می‌پرسد که گزارش خود را کجا ارائه بدهد و او می‌گوید: در رختخواب و این مسئله را چند بار دیگر جلوی سربازان رده‌پایین‌تر نیز تکرار می‌کند.
با توجه به توضیحات «سویفت»، مسائل جنسی جزیی از زندگی نظامی است. به گفته «سویفت» این امر به ویژه در روابط مافوق و مأمور پررنگ‌تر می‌شود.
«سویفت» پس از بازگشت به آمریکا به علت اختلالات روحی و رفتاری توسط مادرش به یک کلینیک روانپزشکی برده می‌شود، ولی مقامات ارتش تنها اختلالات سطحی را در رفتار وی تأیید کرده‌اند.
مادر «سویفت» هم‌اکنون وکیلی را نیز برای دفاع از دخترش استخدام کرده ولی ارتش گفته است که با فراریان گفت‌وگو نمی‌کند.

منبع:بازتاب

ساخت اولین داروی اختصاصی برای جلوگیری از انزال زودرس

شرکت دارویی جانسون اند جانسون این دارو را با نام داپوکستین به بازار عرضه کرده است و ادعا می‌کند این دارو در به تاخیر انداختن اوج لذت جنسی و افزایش ارضای فرد موثر است.
 البته هنوز سازمان غذا و داروی ایالات متحده این ادعا را تایید نکرده است.

منبع:Iranhealers

خیانت همسران


آمار همسرکشی ها و پرونده هاى قضایى مختلف در این باره زنگ خطرى جدى را برای جامعه و خانواده ها به صدا درآورده است.
دکتر «شهلا کاظمى پور»، رئیس گروه مطالعات زنان دانشگاه تهران، اعلام کرد که یافته های بررسیهاى علمى نشان می دهد «تزلزل شخصیتى» یکى از عوامل اصلى زمینه ساز در بروز خیانت است. امروزه، افرادى که خود را باور ندارند یا با احساس حقارت و ضعف اجتماعى مواجه اند یا در کودکى با کمبودهاى شدید عاطفى و خانوادگى روبرویند اغلب به این مشکل دچار می شوند.
گرایش مردان متأهل به زنان دیگر صرفا به سبب نیل به اهداف جنسى نیست، بلکه با مشکلات عاطفى و روحى و روانى در دوره هاى مختلف زندگى ارتباط بسزایى دارد؛ زیرا این افراد وقتى که به هر علتی در خانه یا مدرسه و یا اجتماع و زندگى مشترک با کمبودها و بی توجهی هاى عاطفى روبرو مى شوند، ناخواسته از مسیر اصلى زندگى منحرف مى شوند.
پژوهشگران به زنان و مردانى که در زندگى زناشویى با خیانت همسرشان روبرو مى شوند توصیه مى کنند که با خویشتندارى موضوع را با مراکز مشاوره در میان بگذارند و، تا رسیدن به نتیجه مطلوب، آن را پیگیرى کنند؛ زیرا همسرى که (با وجود افشاى روابط خیانتکارانه اش) در عهد زناشویی خود ثابت قدم نمانده است چندان اعتمادکردنی نیست.
به نظر دکتر کاظمى پور، یکى از علل افزایش خیانتهاى زناشویى در جامعه امروزى ما رشد بی پایه و اساس زندگى شهرنشینى، همراه با افکار سنتى، است. بنابراین، اغلب زنانى که با خیانت همسرشان مواجه مى شوند، به سبب برخى از تفکرهای سنتى و القای خانوادگى، به ادامه زندگى مى پردازند. این در حالی است که در کشورهاى توسعه یافته این گونه نیست؛ مرد و زن مى دانند تا زمانى به یکدیگر وفادار خواهند بود که به عهد و پیمان عاطفیشان پایبندند.

 

وایاگرا ( سیلدنافیل )

وایاگرا با ریلاکس کردن عضلات آلت تناسلی مردانه باعث نفوذ مقدار بیشتری خون به آن شده و در نتیجه میزان نعوذ را افزایش میدهد.این دارو اغلب برای درمان اختلال نعوذ در مردان ( ایمپوتنس ) مورد استفاده قرار می گیرد  اما موارد مصرف دیگری نیز دارد ، که با نظر پزشک تعیین می شود.
سیلدنافیل یا وایاگرا بصورت قرصهائی با پوشش آبی رنگ 25 ، 50 ، و 100 میلی گرمی در دسترس مصرف کنندگان قرار دارد.

برخی از داروها باعث تغییر اثربخشی و عوارض این دارو میشوند ، برای مثال داروهای قلبی حاوی نیترات ، سایر داروهای مورد استفاده برای اختلال نعوذ ،  برخی داروهای ضد ایدز ، سایمتیدین ،فنوباربیتال ، فنوباربیتال ، کاربامازپین ، ریفامپین ، با سیلدنافیل تداخل اثر دارند و  مصرف همزمان انها باید بسیار محتاطانه  صورت گیرد.

استفاده از این دارو در افراد مسن ، خصوصا کسانیکه از داروهای خاصی مثل نیترات ها ( مورد استفاده در بیماران قلبی )استفاده می کنند باید با نظر مستقیم پزشک مربوطه و تجویز او صورت گیرد ، در غیر اینصورت میتواند مخاطره آمیز باشد.در صورتیکه درخلال نزدیکی علائمی مثل منگی ، گیجی ، تهوع ، یا دردهای قلبی ( درد سینه ، احساس سفتی و فشار در سینه ، کرختی ، گزگز و درد در قفسه سینه یا شانه و فک تحتانی ) در شما پدید آمد ، از ادامه ی فعالیت جنسی خودداری کرده و حتما با پزشکتان مشورت کنید.
مصرف بیشتر از یک قرص سیلدنافیل در روز توصیه نمی شود .

نحوه ی مصرف :
معمولا سیلدنافیل را در زمان مورد نیاز مصرف می کنند ، این زمان می تواند از نیم تا چهار ساعت ( معمولا یک ساعت ) قبل از سکس باشد ومصرف همزمان یک لیوان آب با آن توصیه می شود.تحریکات جنسی در فرد مصرف کننده باعث نعوذ آلت تناسلی خواهد شد ، در غیر اینصورت حتما با پزشک خود مشورت کنید.مصرف همزمان غذاهای چرب همراه این دارو باعث تاخیر در شروع تاثیر آن می شود.
مصرف بیشتر از یک بار در روز سیلدنافیل توصیه نمی شود.در صورتیکه نعوذ بیشتر از چهار ساعت به طول انجامد ، بدلیل احتمال آسیب به آلت تناسلی ، مراجعه پزشک توصیه می شود.
مصرف مقادیر بیش از حد سیلدنافیل میتواند باعث دردهای قفسه سینه ، منگی ، ضربان نامنظم قلب ، و تورم پاها شود.

از جمله واکنشهای حساسیتی نسبت به سیلدنافیل میتوان به احساس بسته شدن حنجره، تورم لبها ، زبان ، و صورت ، همچنین پیدایش کهیر، دردقفسه سینه وضربان نامنظم قلب ، گزگز وسنگینی سینه ، بازو یا گردن و فک تحتانی  ، تورم پاها ، کوتاهی نفس ، احساس منگی طولانی مدت یا شدید ،نعوذ بیش از حد ، دردناک و طولانی مدت ( بیش از چهار ساعت ) ، برافروختگی ، سردرد ، احتقان بینی ، اسهال و برخی اختلالات بینائی  اشاره کرد.طبیعتا همه ی این عوارض اهمیت یکسانی ندارند و بر اساس نوعشان حتی میتوانند  با خطر مرگ همراه شوند

علیه حجاب اسلامی ...!

حجاب یا پوشش اسلامی یکی از دستورات حکیمانه و سعادت‌بخش دین مبین اسلام است که از هنگام اسلام آوردن مردم ایران در دو قرن نخست هجری به گونه‌ای همیشگی و مستمر توسط اهالی این سرزمین مورد پذیرش واقع شده و بدان عمل می‌شده است. در واقع رعایت حجاب اسلامی در بین مسلمانان ایرانی و کلیت این جامعه از جمله عوامل مهم پاسداری از شأن و کرامت انسانی زنان و رعایت سالم حقوق و حدود در روابط میان مردان و زنان بوده است.
 
امواج مهاجم استعمار بورژوایی و شکل تقلیدی آن در ایران یعنی غرب‌زدگی شبه مدرن دلایل متعددی برای مخالفت با حجاب اسلامی خانم‌ها داشت: اولاً حجاب زن مسلمان هویت‌بخش و عزت‌آفرین بود و موجب می‌شد زن مسلمان ایرانی در برابر هجوم افکار و مدل‌های رفتاری بیگانه، گرفتار از خودبیگانگی و ضعف و بی‌هویتی و یا آلودگی نگردد. از این رو از عوامل حفظ استقلال هویتی مردم ما بود و شبه‌مدرنیست‌ها که سودای وابستگی ایران را در سر داشتند، دل‌خوشی از آن نداشته و ندارند. ثانیاً حجاب زن ایرانی به عنوان لباس عفت و پاکدامنی و ساده‌زیستی او موجب مصونیت زنان و حتی مردان مسلمان در مقابل هجوم مصرف‌زدگی و فرهنگ کالای می‌گردید. از این رو خود به خود راه را بر سیطره‌ی نظام سرمایه‌سالاری و تبعات آن می‌بست.
 
استعمار غربی برای فتح بازار خرید مردم ایران نیازمند نابودی ساختار تولید سنتی و همچنین ساختار ساده و خودکفا و مستقل زندگی مردم ما بود. حجاب اسلامی، زن ایرانی مسلمان و به تبع آن حتی مرد مسلمان ایرانی را در مقابل گسترش فرهنگ مصرفی و کالازدگی و سرمایه‌سالاری محافظت می‌کرد. ثانیاً در جوامع مسلمان تحت سلطه‌ی امپریالیزم هر نوع تأکید بر عناصر فرهنگ بومی و ملی مردمان چونان شمشیر برنده‌ای علیه سیاست‌ها و امیال استعمار مدرن غربی عمل کرده و می‌کند. زیرا استعمارگران به دنبال تهی کردن و بیگانه ساختن مردم از هویت کلاسیک خود بوده‌اند تا آنان را اسیر هویت تقلبی غرب‌زدگی شبه‌مدرن نموده و از کانال آن این ملت‌ها را برای همیشه به خود وابسته نمایند. حجاب زن مسلمان در چنین وضعیتی حکم یک اسلحه‌ی نیرومندی برای جریان انقلابی و ضداستعمار را پیدا می‌کرده است. 

اساساً غربی‌ها به منظور برقراری سیطره‌ی تام و تمام و فراگیر خود بر مقدرات تاریخی جوامع غیرغربی می‌بایست که نظام منسجم ارزش‌های دینی آنها را در هم شکسته و فرهنگ قلابی ظاهرگرا و دنیازده و به تعبیری شیطانی خود را جانشین آن نمایند و یکی از منفذها و روزنه‌های مقاومت اصیل فرهنگ خودی در جوامع اسلامی همانا حجاب زنان مسلمان بوده است که آنان را از مدزدگی و شیئی شدگی و تبدیل شدن به موجودی کالایی باز می‌داشته است. از این رو بود که از آغاز برقراری سیطره‌ی فرهنگی ـ سیاسی غرب‌زدگی شبه مدرن در ایران [پس از سقوط استبداد صغیر و کسب قدرت توسط اعضای لژ بیداری در سال 1327 ق] زمزمه‌ای شیطانی برای نفی و انکار حجاب و تخریب و تخطئه‌ی آن آغاز گردید. به گونه‌ای که تاریخ برای ما روایت می‌کند از حدود سال 1329 ق مطبوعات منورالفکری جسته و گریخته اما به طور تقریباً مستمر حملات خود علیه حجاب اسلامی را آغاز کردند.

آن گونه که از بررسی اسناد و مدارک تاریخی به دست می‌آید در سال 1303 ش در تهران سخن از «انجمن ضدحجاب» بوده است و به ویژه با اعلام کشف حجاب در افغانستان، در ایران نیز فعالیت‌ها و تهاجمات منورالفکران علیه حکم الهی حجاب بیشتر گردید. البته این امری کاملاً بدیهی بود که امپریالیزم غربی برای برقراری سیطره‌ی خود در ایران که از مجرای حاکمیت فرماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرن عملی می‌گردید، هدفی جز نابودی حجاب اسلامی و به تبع آن در هم شکستن هویت زن مسلمان ایرانی را دنبال نمی‌کرد. باز هم طبیعی بود که به میزانی که غرب‌زده‌ها و عوامل استکبار در ایران قدرت می‌گرفتند و هم‌زمان با افزایش تهاجم آنها علیه دین و آئین هویت و اعتقادات و استقلال این مردم، هجوم تبلیغاتی و اعمال زور فیزیکی و سیاسی علیه حجاب نیز بیشتر می‌گردیده است. در این بین روشنفکران شبه‌مدرنیست ایرانی به عنوان کارگزاران اصلی بسط سیطره‌ی فرماسیون غرب‌زدگی و عمله‌ی دانسته یا نادانسته تحقق وابستگی ایران به نظام سرمایه‌داری جهانی، بیشترین نقش را در مبارزه علیه هویت دینی مردم و حکم اسلامی حجاب زنان بر عهده گرفته و می‌گیرند.

در این ایام در روزنامه‌ها و نشریات منفورالفکری شاهد هجوم تبلیغاتی نسبتاً مداوم روشنفکران لائیک و ناسیونالیست علیه حجاب اسلامی هستیم. در این هجمه‌ی ناجوانمردانه که حتی قبل از مسلط شدن رضاخان و برقراری رژیم پهلوی در ایران، آغاز گردید از همه‌ی صور فعالیت‌های ژورنالیستی [اعم از درج مقاله یا انتشار سالانه و یا نشر هجویات و فکاهیات و به سخره گرفتن حکم الهی] استفاده می‌گردید.

از این گونه اشعار می‌توان به چند نمونه اشاره کرد. مثلاً عارف قزوینی شاعر و تصنیف‌سرای متجددمآب و ناسیونالیست آن دوره در قطعه‌ای که به سال 1336 ق(برابر با 1297 ش) علیه حجاب سروده چنین گفته است: 

بفکن نقاب و بگذار در اشتباه ماند
بدر این حجاب و آخر بدرا زابر چون خود
که تمدن ارنیابی بی‌تو به نیم راه ماند
تو از این لباس خواری شوی عاری و برآری
بدر همه گل سر از تربتم ارگیاه ماند… 

عارف و شاعر سکولاریست عهد مشروطه در شعر دیگری به سال 1302 ش این چنین علیه حجاب سخن دری کرده است: 


ترک حجاب بایدت ای ماه رو مگیر
در گوش وعظ و واعظا بی‌آبرو مگیر
بالا بزن به ساعد سمین نقاب را
گر هر چه شد به گردنم آن را فرو مگیر 

 

در ادامه این ابیات، به توهین و هتاکی علیه روحانیت پرداخته و باز علیه حکم آسمانی حجاب سخن گفته است. از این قبیل اشعار علیه حجاب در آثار دیگر شاعران شبه‌مدرنیست این دوره نیز دیده می‌شود. 

نکته : تاریخ معاصر ایران کشف حجاب پوشش اسلامی حجاب اسلامی

 

نویسنده: شهریار زرشناس
منبع: باشگاه اندیشه

خشونت علیه زنان...

چکیده:

دنیای جدید، با همه آب و رنگ­هایی که دارد، ماهیتاً انسان را خسته و ناامید از آینده پاک، سالم و بدون جنگ و خشونت کرده است. این یأس­ها و ناامیدی­ها واکنش­های مختلفی را برانگیخته است و نمودار این واکنش­ها، کنگره­ها و اجلاس­های جهانی در مورد مسائلی چون خشونت علیه زنان و کودکان، فقر و گرسنگی، جنگ و آوارگی و مباحث متکثری از این دست است. نوشتار حاضر که حاصل چهارمین کنفرانس بین­المللی در مورد خشونت علیه زنان است، وضعیت زنان قربانی خشونت را اسفناک و روز به روز آن را در حال بغرنج­تر شدن می­داند، به همین دلیل، بعد از بررسی موضوع، به ارائه پلات فرم پیشنهادی می­پردازد تا در صورت امکان از این مصائب بکاهد.

 

خشونت علیه زنان

«یک جهان با چهار میلیون نفر را فرض کنید که به طور اتفاقی دچار بیماری­های حاد و مزمن شده­اند. بیماری­ای که عامل دردهای مستمر و دائمی است و زخم و رنج­های بسیاری را به دنبال دارد، اما قدرت­ها هیچ امکانی را برای مبارزه افراد با بیماری و تهدید ایجاد نمی­کنند، مسأله­ای که سنگینی­اش را بر جامعه تحمیل کرده است و بسیاری، که در سکوت، درد می­کشند.»

جوزف بیدن، رئیس سابق کمیسون قضایی سنای آمریکا، مطالب فوق را در اجلاس به طور خاص در مورد ایالات متحده آمریکا بیان می­کند. وی معتقد است که در آمریکا مهم­ترین معضل، خشوت در خانواده است که اکثر قربانیان آن زنان هستند. در ایالات متحده آمریکا، در هر 8 ثانیه با یک زن بدرفتاری می­شود و در هر 10 ثانیه، یک زن مورد تجاوز قرار می­گیرد.

طبق گزارش تهیه شده در 1992، که به وسیلة کمیسیون قضایی سنای آمریکا تهیه شده است، قربانیان خشونت زناشویی بسیار بیشتر از تصادفات رانندگی هستند.

«علی­رغم این مسئله، ما از گستردگی و وخامت مشکل غافل هستیم، اگر فردا، روزنامه­ها با یک تیتر بزرگ بنویسند که یک بیماری جدید، در طول سال گذشته چهار میلیون نفر از شهروندان را به شدت بیمار کرده است، وخامت وضعیت از نظر هیچ­کس دور نخواهد ماند؛ به علاوه هنگامی که اعلام شود، سه چهارم قربانیان خشونت، زنان هستند، مسئله هشدارها برای همگان روشن می­شود.»

 

یک مشکل جهانی

همه جا و در همة زمان­ها زنان قربانیان تجاوز بوده­اند. هنوز هم آن­ها مورد رفتار خشونت­آمیز قرار گرفته یا مورد ضرب و شتم و آزار جنسی قرار می­گیرند و یا از سوء قصدها در امان نیستند.

در اکثر جوامع، خشونت مبتنی بر مالکیت است که نسبت به جنس زن از سوی شوهر تصور می­شود و مجرمین و تبهکاران از مجازات مصون می­مانند و حداکثر با عذرخواهی آن­ها مسئله فیصله می­یابد.

در بعضی از کشورها، برای مرد حق تأدیب زنشان را حتی تا مرحله «حق کشتن زن» در نظر گرفته­اند.

در اجلاسی که در مورد زنان مورد ضرب و جرح قرار گرفته در گینه نو برگزار شد، مطالبی بیان شد که مضمون آن این است. «زدن زن توسط شوهر، یک امر پذیرفته است و بحث در این مورد، تلف کردن وقت محسوب می­شود.»

این­گونه اشکال خشونت، اغلب سرّی و بی­سر و صدا و البته همراه با انکار هستند. موارد بدرفتاری­های ناشی از مالکیت نسبت به جنسی مؤنث، به ندرت اعلام می­شوند و ثبت می­گردند. یک مطالعه دولتی به وسیله نشریه «روان­شناسی آمریکا» بیان می­کند که در ایالات متحده، تنها 2% آزارهای جنس در خارج خانواده صورت می­گیرد و 6% خشونت­ها به وسیله افراد بیگانه صورت گرفته است. جالب است بدانیم که تنها 5 تا 8% تجاورات جنسی نسبت به زنان بزرگسال، به پلیس اعلام شده است. به علاوه نشریه مزبور اعلام داشته است که اغلب اطلاعات حاصله بیانگر وخامت مشکل است که می­تواند به سرعت گسترش و تنوع یابد. وضعیتی که ایجاد شده است (مخصوصاً به کمک مطالعات اخیر) اطلاعات و تحلیل­های مناسبی را در مورد خشونت علیه زنان نشان می­دهد، موضوعی که در سال 1994 هم در «بانک­های اطلاعاتی» ثبت شده است.

تحقیقات در چندین کشور بیانگر 25 تا 50% زنانی است که توسط شرکای جنس­شان مورد بدرفتاری قرار گرفته­اند و اکثراً هم دچار فشارهای روحی و روانی شده­اند.

در اکثر کشورها، آزار جنسی به طور وسیعی دامنه­دار است. در کانادا، مطالعه روی یک نمونه 420 نفری زنان نشان داد که 54% آن­ها حداقل یک تجربة ناخواسته، قبل از 16 سال داشته­اند و 51% هم بیان کرده­اند که قربانی آدم­ربایی شده­اند. در 25% موارد، زنان قربانی که دچار بدرفتاری شده­اند، از سوی شرکای خود به مرگ هم تهدید شده­اند.

 

تعریف خشونت علیه زنان

در دسامبر سال 1993، مجمع عمومی سازمان ملل برای تعریف خشونت­های مبتنی بر مالکیت نسبت به جنس مؤنث، به توافق رسید و با عنوان «بیانیه طرد خشونت علیه زنان» به تعریف خشونت پرداخت. در این بیانیه، خشونت علیه زنان چنین تعریف شده است: هر عمل خشونت­آمیز نسبت به جنس مؤنث و هر فعلی که منجر به ضرر نسبت به زنان یا دردهای جسمانی، جنسی، روانی شود و همچنین تهدید به چنین افعالی، خشونت علیه زنان محسوب می­شود. در ادامه اعلامیه، با احصای اعمال و اشکالی از خشونت می­پردازد که منجر به خشونت علیه زنان می­شود:

1- خشونت فیزیکی، جنسی یا روانی، چه در داخل خانواده­ها و چه در جامعه که شامل ضربات منجر به جرح؟ بدرفتاری­های جنسی نسبت به کودکان و جنس مؤنث، خشونت نسبت به اموال زن، خشونت­های زناشویی، ایجاد نقص­های ژنتیکی و سایر رفتارهای مضر به حال زن؛

2- خشونت­های غیر زناشویی؛

3- خشونت­های مربوط به بهره­کشی؛

4- آزار جنسی، منزوی ساختن درمحل کار و مراکز و سازمان­های دولتی یا غیر دولتی و هر جای دیگر؛

5- قوادی؛

6- روسپیگری؛

7- خشونت­های ناشی از اعمال حاکمیت دولت؛

طبق نظر بعضی از متخصصان و مدافعان حقوق زنان، این حمایت­ها شکل کلی و فراگیر دارد و تنها شامل اعمال افراد و حکومت­ها نمی­شود بلکه عدم قانون و فقدان سیاست­ها و نابرابری­های اجتماعی را که می­تواند خشونت محسوب شود نیز شامل می­گردد.

در تحقیقی که برای بانک جهانی با کمک جک لین پیتانی و آدریال ژرمن و لری هیز و یک­نیم از انستیتوی باسینیک در مورد «سلامتی زنان واشتنگتن» صورت گرفت، اعلام گشت که تعریف بیان شده توسط مجمع عمومی اجازه نمی­دهد که فراتر از آن تعریف و موارد احصا شده، موارد دیگر را خشونت بدانیم، در حالی که خشونت­های نسبت به زنان، فراتر از موارد مذکور در بیانیه است. طبق نظر خانم هیز، تعریف خشونت باید حول 2 محور اساسی «اجبار» و «زور» بیان گردد؛ مسئله­ای که مبیّن یک رفتار خشونت­آمیز از یک رفتار ساده تحمیلی است. هیز و همکارانش به بیان تعریفی دیگر از خشونت علیه زنان می­پردازند:

«تمام به کارگیری­های اجباری، چه به صورت معنوی و چه مادی، تمام الزامات و محرومیت­های خطرزا برای سلامتی زنان یا دختران که منجر به خسارت مادی و روانی می­شود، تحقیر کردن شخصیت و رفتارهایی که موجب محدودیت آزادی و منجر به استعمار زن می­شود.»

خشونت­هایی که در جریان جنگ­ها رخ می­دهد، بسیار شایع است. طبق بررسی­ای که توسط اتحادیه اروپا صورت گرفته است، 000/20 زن در بوسنی در یک ماه اول، مورد خشونت صرب­ها قرار گرفتند؛ علاوه بر این، چندی بعد، در یکی از درگیری­های کامبوج، تنها در یک شهر، به اکثر زنان شهر تجاوز شد. این­گونه خشونت­ها در لیبریا، اوگاندا، پرو و سومالی هم سابقه دارد.

در کشورهای متعددی، هنوز هم خشونت علیه دختران نابالغ و بالغ، بسیار شایع است. در بارید از هر3 زن، یک زن و حدود 2% مردان، چه در کودکی یا بزرگسالی، دچار بدرفتاری­های شدید شده­اند. در پرو (براساس گزارشی) 90% مادران جوان 16- 12 سال، به وسیلة مردان و مخصوصاً پدر یا پدرشوهرشان مورد خشونت قرار گرفته­اند. در کاستاریکا، 95% زنان بیمار بالغ کمتر از 15 سال که به بیمارستان منتقل شده­اند، دچار زنای محارم گشته­اند.

در بعضی از کشورها، بدرفتاری با اموال زن بسیار رایج است. در هند یک رسم بسیار غالب این است که شوهر یا خانوادة او، اموال زن را آتش می­زند. طبق اطلاعات پلیس هند، در سال 1990، 4835 زن دچار چنین وضعیتی شده­اند، تنها به این دلیل که خانواده آن­ها، جهاز و اموالی را که قول داده بوده­اند، فراهم نکرده­اند. در شهر بمبئی، 20% زنان متوفی 44- 15 ساله، دچار آتش­سوزی شده­اند.

بیشتر اعمال خشوت­آمیز نسبت به زنان از سوی خانواده و اطرافیان آن­ها صورت می­گیرد. 70% موارد بدرفتاری نسبت به زنان که در کلانتری­های ساتو یاتولو به ثبت رسیده است در خانه صورت گرفته و همچنین در سانتیاگو، حدود 75% ضربات منجر به جرح نسبت به زنان، در خانه بوده است. در کانادا، 62% زنان، از سوی شوهرانشان مورد بدترین رفتارها قرار گرفته­اند.

به خوبی می­دانیم که خشونت در هنگام حاملگی، یکی از مهم­ترین دلایل سقط جنین یا وزن ناکافی کودک متولد شده است. در مکزیکو، تحقیقی که روی 342 نفر از زنان صورت گرفت، 20% زنان کتک خورده از ضربه به ناحیة شکم، دچار سقط جنین یا دردهای مزمن شده­اند. در کاستاریکا، 49% از 80% از زنان کتک خورده، بیان می­کنند که هنگامی کتک خورده­اند که باردار هم بوده­اند و در 5/7 درصد آن­ها، نتیجة سقط جنین بوده است. مطالعه بر روی سلامتی زنان دچار خشونت در بعضی از کشورهای دیگر به شرح زیر است:

- در ایالات متحده آمریکا، 20% زنان بزرگسال قربانی خشونت و تجاوز شده­اند.

- در پرو، 70% جرائمی که به پلیس اعلام شده است، مربوط به زنانی است که توسط شوهرانشان به شدت کتک خورده­اند.

- در نروژ 25% زنانی که دچار امراض زنان شده­اند، متحمل آزار و خشونت­های شریک جنسی­شان شده­اند.

- تایلند، در قسمت­های حاشیه­نشین شهر بانکوک، 50% زنان متأهل، به طور متناوب و کاملاً عادی کتک می­خورند.

 

چرا زنان موضوع بحث هستند؟

«زن همچون یک مادیان است که من آن را می­خرم و حق سوارکاری با آن را دارم و اگر هم دلم خواست، می­توانم آن را بزنم.» این ضرب­المثل اگرچه بسیار قدیمی است ولی هنوز هم به کار می­رود. بسیاری از مردان، چون روز سخت یا ناهنجاری دارند یا علت دوندگی­ها و زندگی سخت را متوجه زنشان می­بینند، زنشان را می­زنند. استفاده از الکل و مواد مخدر یکی از دلایل مهم در اعمال خشونت علیه زنان است؛ همچنین فاکتورهای اقتصادی و اجتماعی همچون بی­کاری، مشکلات مالی، بی­نظمی و شرایط نامطلوب کار، نقش مؤثری را در ایجاد این خشونت­ها ایفا می­کند. بعضی از محققین ابراز داشته­اند که خشونت، نتیجة رفتارهای ناشی از دوران کودکی است؛ شوهران خشن، غالباً والدین خشن و ناراحتی داشته­اند. در واقع، بنا بر یک مطالعة آمریکایی، مردانی که در کودکی از سوی والدینشان مورد ضرب و شتم قرار گرفته­اند، سه برابر بیش از سایرین، زنانشان را می­زنند و ده برابر بیشتر، زنانشان را مورد ضرب و شتم قرار می­دهند. مردانی که متهم به آتش زدن زنانشان هستند. بارها می­کوشند تا مسئولیت خودشان را ناشی از رفتار تحریک­آمیز زنشان بیان کنند و جالب این­که بیش از 40% آن­ها حداقل یک ­بار شاهد آتش زدن یک انسان، به خصوص یک زن بوده­اند.

در مطالعه­ای دقیق روی وضعیت­های مختلف، محققین دریافتند که خشونت­ها اغلب مربوط به عدم امکان انجام دادن کاری یا قبول نکردن خواسته­ای از خواسته­های شوهر است. براساس این تحقیق که توسط نشریة انگلیسی «مجلة جنایت» چاپ شد، شوهر یا شریک جنسی، زن را به دلیل احساساتی که آن­ها را تحریک می­کند، مورد خشونت قرار می­دهند: «این زن بسیار پر حرف است یا بسیار ساکت است؛ خیلی جذاب است یا اصلا ً جذابیتی ندارد؛ خیلی قانع است یا تمامیت خواه است؛ خیلی حامله می­شود یا چرا حامله نمی­شود و ....»

در برخی کشورها، مستی ضارب به عنوان یک عامل مخففه مجازات خشونت با تجاوز علیه زنان محسوب می­شود. در سپتامبر 1994، دادگاه عالی کانادا، محکومیت مردی را لغو کرد که بعد از مصرف مقدار متنابهی الکل، یک زن 65 ساله را از روی صندلی چرخ­دار واژگون ساخت و به او تجاوز کرد.

نگاه حقیرانه به زن در داخل خانواده، همانند خارج خانواده، بیانگر قبولی جهان شمولی از رفتارهای موجه و خشونت­آمیز مردان است، مسئله­ای که امری عادی محسوب می­شود. براساس تحقیقی که در آمریکا در مورد خشونت­های خانوادگی صورت گرفت، ریشه خشونت­ها را در اعتقادات و فرهنگ اعلام کرد. طبق این نگاه، مردها نسبت به زنهایشان امتیازهای ذاتی دارند و بدیهی است این طرز فکر به آن­ها امکان هرگونه رفتاری را می­دهد. جالب خواهد بود اگر بدانیم، زنی که برندة جایزة نوبل در صلح بود، در تفسیر رفتار شوهرش می­گوید: «او شوهر خوبی است، چون فقط هفته­ای یک بار مرا می­زند.» شوهر قبلی­ام، همچون وزنه­ای، تمام عصرها بالای سرم بود. طوری که هر لحظه آرزوی مرگ می­کردم؛ یک روز که موفق شدم به طبقة همکف، (جایی که دخترم آنجا بود و از من کمک می­خواست) بروم، شوهرم با چاقو به سمت من حمله­ور شد، آن­قدر شدید که تیزی چاقو در تمام ناحیه شکم فرو رفت. او مرا از حس بینایی و چشایی محروم کرده است. از این­که خانواده­ام را ببینم معذورم و از فرزندانم دور افتاده­ام»، این شخص که خواست نامش بیان نشود، در مقابل یک گروه مطالعه خشونت علیه زنان در آمریکا شهادت داد، او یکی از هزاران قربانی خشونت است، که باید با نشانه­های فراوان روی بدنش و ترس جاودان، زندگی کند. براساس گزارش کمیسیون جهانی توسعه و سلامتی زنان، علاوه بر بیماری و مرگ و میر، خشونت علیه زنان یکی از مهم­ترین دلایل بیماری­های روانی، استرس­ها، اعتیاد، جراحات، بیماری­های جنسی واگیردار و آلودگی به ویروس HIV و خودکشی زنان است. همه این موارد، بار مالی سنگینی را به سیستم بهداشت و سلامت کشورها تحمیل می­کند.

در گزارش 1993 در مورد توسعه جهانی، بانک اطلاعات بین­المللی، برای اولین بار خشونت­ها مبتنی بر احساس مالکیت نسبت به زنان را عامل نتایج مخرب نسبت به سلامتی ارزیابی کرد. از زمان اعمال محدودیت­های متعدد بر اطلاعات قابل دسترسی در کشورهای صنعتی، این بانک اطلاعاتی چنین ارزیابی می­کند: تجاوز و خشونت در خانواده نسبت به زنان 44 – 15 ساله، آن­ها را در پنجمین سال زندگی مشترکشان دچار نقص سلامتی می­کند.

این مسئله، مانند سوء­تغذیه و بیماری­های ناشی از فقر، در کشورهای در حال توسعه به شدت دامنه­دار است. وضعیت سلامتی در این کشورها در پایین­ترین حد ممکن است و درصد مشکلات سلامتی مربوط به خشونت­های مبتنی بر احساس مالکیت بر زنان، حداقل بسیار بالایی (50%) دارد. به هرحال در بعضی از کشورهای در حال توسعه، جایی که مرگ و میر مربوط به زایمان و بیماری­های ناشی از فقر، مربوط به مدیریت فاسد یا ضعیف دولتی است. مدت زندگی سالم، به علت تجاوز یا اعمال خشونت­آمیز در خانواده بسیار کاهش یافته و درصد بسیار بالایی (در حدود 16%) را اعلام می­کند.

 

یک مانع، سد راه پیشرفت

حضور زنان در پیگیری این پیشرفت، موضوع بسیار مهمی است، به خصوص در حوزه­هایی چون، سازمان­دهی خانواده، حمایت از محیط زندگی و آموزش و پیشرفت در این حوزه­ها بدون یاری و شرکت فعالانه زنان حاصل نمی­شود. باری، هنگامی که زنان با خشونت روبه­رو می­شوند، اقبال و امکان حضور تام آن­ها در چنین برنامه­هایی کاهش می­یابد.

 

خشونت عیله زنان، به هیچ وجه مایه مباهات نیست

توری ونسنت، مدافع تیم فوتبال آمریکایی «دلفین­های میامی» اکنون فردی ثروتمند و مشهور است. وی در کودکی شاهد بدرفتاری­های بسیار نسبت به مادرش بوده است. او می­گوید «نزد ما، این مسئله کاملاً امری عادی بود که ببینیم پدر، مادر را می­زند. زدن زنش، عادت او بود» ونست از مدرسه هم می­گوید: «در مدرسه هم همین­طور؛ اگر کسی می­گفت که دوست دخترش را هفته پیش سه بار سیلی زده است، از طرف دوستانش مورد تشویق قرار می­گرفت؛ وضعیت چنین بود. چیزی که هیچ­کس در قبح آن تردید ندارد.» ونسنت، صبحی را به خاطر می­آورد که مادرش به علت ضربات پدرش، همچون گچ سفید و کبود شده بود؛ اما وی برای کمک و نجات مادرش اقدامی نکرد. با این وجود می­گوید: «به شدت از حضور یک زن زندانی در منزلم، ناراحت و به هم ریخته می­شوم.»

استقان براگ، بازیگر بزرگ تیم دلفین­ها، این­گونه رفتارهای خود را تحلیل می­کند. (با توجه به این­که وی محکوم به آزار روحی نسبت به زنان هم بوده است):

«من به او چیزهایی می­گفتم که نشان از بی­رحمی داشت، چرا تو این­قدر چاقی؟ یا تو به درد هیچ کاری نمی­خوری؛ تو نمی­توانی تغییر کنی؟»

اروینگ فرای، دیگر فوتبالیست نامدار آمریکایی، علاوه بر این­که به بدرفتاری با همسرش اعتراف می­کند، می­گوید: با این­که این مسئله مربوط به گذشته است اما هنوز تأثیر خود را گذاشته است، «ما همه، ساخته محیط و اطرافیانیم ولی نمی­فهمیم. چرا او کاری را انجام می­دهد که من نمی­خواهم، این­که مسئله سختی نیست.»

از این مثال­ها می­توانیم به یک نتیجة ساده برسیم: اشخاص خشن به دنیا نمی­آیند؛ اما اگر کودکان در محیط­های خشن بزرگ شوند، احتمال اثرپذیری رفتاری آن­ها زیاد است. خشونت علیه زنان از خانواده­ها شروع می­شود؛ پس خانواده اولین جایی است که باید به آن توجه کرد.

از زمان کنفرانس جهانی حقوق بشر که در وین برگزار شد (ژوئن 1993)، شرکت­کنندگان بر اهمیت بازنگری بر محدودیت­های خشونت علیه زنان در زندگی اجتماعی و البته خصوصی، تأکید کردند. این کنفرانس، به ویژه در مورد خشونت علیه زنان، رأی به گزارش سالانه داد. این گزارش سالانه با تأکید بر علل و نتایج خشونت علیه زنان و محکومیت اقدامات محدود کنندة زنان تهیه می­شود؛ این گزارش سالانه به کمیسیون حقوق بشر ارائه خواهد شد.

در دسامبر 1993، مجمع عمومی برای اولین بار، رأی به بیانیه­ای، در مورد «خشونت علیه زنان» داد و به دولت­ها و سازما­ن­های بین­الملل ابلاغ کرد تا اقدامات خاصی را در جلوگیری از خشونت­ها تدبیر کنند.

در سپتامبر 1995، از آغاز چهارمین کنفرانس جهانی زنان، جامعه بین­المللی فرصت بررسی و ارزیابی برنامه­های تحقق حقوق زنان را- از زمان اولین کنفرانس سازمان ملل در مورد زنان در 20 سال قبل – فراهم کرد و یک زمینة حرکت برای دولت­ها و ارگان­های مربوط مطرح شد تا به دنبال اقدامات و استراتژی­های مذکور در اجلاس نایروبی بروند. با توجه به این­که خشونت علیه زنان یکی از 10 مشکل اساسی جهان معاصر است، می­توان به یک حرکت همگانی چشم داشت.

 

زمینه و سکوی حرکت

خشونت علیه زنان ناشی از ساختار ذهنی­ای است که در مورد زن، چه در خانواده و چه در جامعه وجود دارد. زن به سوی جهل و بی­سوادی تشویق می­شود و فقدان قوانین ممنوعیت خشونت و عدم کافی بودن اقدامات پیشگیرانه که قانون به وسیله قدرت عمومی اعمال می­کند، فقدان ابزارهای آموزشی و سایر اموری که به زیر پا گذاشتن حقوق زنان می­انجامد، منجر به خشونت علیه زنان می­شود.

تجربه نشان داده است که در کشورهای متعدد، مرد و زن می­توانند به سوی مبارزه علیه خشونت در تمامی اشکال برانگیخته شوند و اقدامات مؤثری به وسیله قدرت عمومی، در جهت علاج و نتایج خشونت انجام شود.

پروژة «سکوی حرکت» درباره دولت­ها و ارگان­های مربوط است تا مبارزه با خشونت علیه زنان را سامان بخشند. اقدامات موردنظر (به طور اخص) به شکل زیر پیشنهاد می­شود:

1- بازشناسی این مطلب که خشونت علیه زنان، باید به شدت از سوی ارگان­های مربوط سرکوب گردد.

2- در بعضی موارد، این وظیفة قدرت عمومی است که به وسیله کانال­های مربوط: پلیس، سیستم قضایی و ... اقدام کند؛ و بر عهدة سازمان­های عمومی است که مثلاً به آموزش و اعمال نفوذ بر روی هنجارها و رفتارها بپردازد. همین وظیفه بر عهدة اشخاص و رسانه­های جمعی، در جهت­دهی به نظرات و یا شهادت دادن بر رفتارهایی است که افراد خشونت­طلب یا در معرض انجام آن، عمل می­کنند. کارشناسان معتقدند که اجرای غیر منطقی و حداقلی مجازات نسبت به جنایات علیه زنان، مانع جلوگیری از رفتارهای مذکور شده است.

 

گزارشی از چهارمین کنفرانس جهانی زنان

منبع: ماهنامه سیاحت غرب، شماره 35

WWW. Unicef. Org   

دخترانی که معشوقه استاد شدند

به اشاره بعضی ازمورخین سیر اندیشه، در میان زنان و مردان متفکر غرب هم روابط : دوستی، عشقی، رفاقت و حتا زناشویی، امری غیرممکن نبود ؛ از آنجمله در دوره باستان : فیثاگوراس و تئانو – در سده های میانه : آبلرد و هلویزه – در عصر جدید: سارتر و سیمون دوبوار- و در زمان پسامدرن : هایدگر و حنا آرنت ، در یک رابطه تنگاتنگ یا زناشویی در چندفرسخی و یا درکنار هم ، به آفرینش ایدههایی ابدی پرداختند. اینان از جمله مشهورترین زنان و مردان تاریخ فلسفه غرب بودند. پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، حنا آرنت در نامه ای عاشقانه به هایدگر مینویسد :“ اگر عشق به تو را ازدست بدهم، حق زندگی نیز ندارم“ ، ولی بعد از 17 سال جدایی و با شکست فاشیسم، آرنت لحظه دیدار خود با هایدگر را چنین شرح میدهد :“ او چون سگ خیسی ، شرمنده و بی حرکت، سرجای خود خشک زده بود و اعتراف نمود که در زمان حظور فاشیسم، شیطان او را فریب داده بود“، چون هایدگر چندسالی هوادار نازیهای ضد یهود بود.

حنا آرنت، دختر دانشجویی، میان سه استاد فلسفه بود؛ اوسالها رابطه ای پدرانه با یاسپر – رابطه ای شاگردی با هوسرل – و رابطه ای عشقی با هایدگر داشت . و به دلیل لباس همیشه سبزش، در خوابگاه دانشجویی، به او خزه و جلبک لطیف و زیبا، میگفتند . آرنت در دانشگاه در رشته های : فلسفه ، ادبیات یونان و الهیات مسیحی، درس خوانده بود و موضوع پایاننامه دکترایش را نزد یاسپر پیرامون “ مفهوم عشق مسیحی نزد آگوستین مقدس“ به اتمام رسانده بود. او با قدرت گرفتن فاشیسم ، دو بار دچار خطر جانی شد؛ یکبار درسال 1933 مدتی در آلمان در زندان – و باردیگر درسال 1940 در فرانسه اشغال شده، مدتی در اردوگاههای موقت انتقال به کورههای آدم سوزی هیتلری، بود – ولی سرانجام موفق به فرار به آمریکا شد و در آنجا درسال 1951 تبعه آمریکا گردید. او بعدها نوشت که زبان اول تبعیدش، فرانسه و زبان دوم مهاجرتش، انگلیسی شد. آرنت در آمریکا سالها استاد دانشگاه در رشته تئوری سیاسی بود. او نه تنها از چند کشور، دهها دکترای افتخاری گرفت بلکه دو جایزه آلمانی زبان لسینگ و فروید را نیز از آن خود نمود.

شاید اگر نازیها، نابودی فیزیکی یهودیان اروپا رادر دستور روز خود قرار نمیدادند، حنا آرنت، فیلسوف، جامعه شناس و نظریه پرداز سیاسی یهودی آلمانی تبار، این چنین جدی و سخت کوشانه به مبارزه فکری و عملی با حکومتهای زورگوی توتالیتر نمی پرداخت. گرچه اودر مقاطع مختلف، خودرا شاگرد : کانت، یاسپر، هوسرل، هایدگر، روزا‌لوکزامبورگ، هگل ، مارکس و زیر تاثیر ادبیات یونان باستان میدانست، امروزه او را روشنفکری التقاطی میدانند و نه فیلسوف و یا جامعه شناسی مستقل. توضیح اینکه نظریات سیاسی وی پیرامون قدرت و زورمداری در فاشیسم و استالینیسم، امروزه در بعضی از دانشگاههای غرب تدریس میشوند، اگرچه نباید نقش ادامه جنگ سرد درغرب را بی رابطه با مواضع ضداستالینیستی و گاهی ضدکمونیستی او دانست. باوجودیکه اویکی از فعالین فکری و عملی صهیونیسم بعداز پایان جنگ جهانی دوم بود، ولی بعدها بدلیل انتقادش از سیاستهای اسرائیل و آمریکا و مخالفت با جنگ ویتنام و همکاری در افشاگری جنجالهای مک کارتی و واترگیت، در پاره ای از محافل صهیونیستی و امپریالیستی، به او لقب خائن دادند.

درسال 1951 کتاب حنا آرنت باعنوان “ عناصر و منابع حکومتهای توتالیتر“ موجب مشهوریت جهانی وی شد. اوکوشید دراین اثر به شباهتهایی میان فاشیسم واستالینیسم بپردازد. این مقایسه تاامروزه درمیان محافل انتقامجو هوادارانی دارد . آرنت این دو نظام را متهم کرد که نه تنها به نابودی عناصر دمکراتیک شهروندی بلکه به نابودی شکوفه ها و دستاوردهای علمی و فلسفی قرون 18 و 19 پرداختند. درنظر او، فاشیسم میکوشید درعملیلت نمایشی و تظاهرات سازماندهی شده به تجزیه و حل فرد در جمع بپردازد وآنگاه انبوه جمع را بعنوان واقعه ای استتیک جشن بگیرد و آنرا در رسانه هایش به نمایش بگذارد. آرنت توصیه میکند که در اقدامات و تظاهرات جمع، فرد نباید مسئولیت شخصی اش رافراموش کند یا آنرا به جمعی صوری محول نماید ، چون جمع و جامعه را دیکتاتورها میتوانند دستکاری کنند یا مغزشویی نمایند تا حاضر شوند خودرا نابود کنند . او در این رابطه، با اشاره به فاشیسم، از ترورهای سازماندهی شده توده ای سخن میراند. ودر نظر او چون هیچکس به تنهایی دارای قدرت نیست و اعمال قدرت همیشه حداقل به دو نفر نیاز دارد، قدرت زمانی بوجود می آید که انسانها در رابطه باهم و یا درکنار هم قرار گیرند.آرنت خود شاهد حاکمیت دو سیستم توتالیتر زورمدار فاشیسم و استالینیسم شد. او میخواست“ هستی شناسی پدیده شناسانه“ هایدگر را به یک تئوری سیاسی تبدیل نماید. و میگفت زمانیکه گذشته نتواند باعث روشنی آینده گردد، فکر و روح انسان دچار سردرگمی درتاریکی خواهند شد. گروهی نظرات آرنت را بدون : سیستم، اتوپی، آموزش، و جهانبینی ، میدانند، که فقط جوابی منفی هستند به نظریات فکری سیستم ها . در حرکات و تظاهرات سازماندهی شده دولتی، او از نقش مهم و مخرب لمپن های بی طبقه میگوید که به سادگی ابزار دست : شوینیسم ، راسیسم ، فاشیسم و فالانژیسم ، میشوند.آرنت در حین محاکمه آیشمن ؛ یکی از آدمکشان بوروکرات فاشیسم، که در اسرائیل جریان داشت، طبق گزارشی به رسانه ها، مدعی گردید که فکر و زبان و واژهها، قادر نیستند آبزورد بودن، مزخرف و مبتذل بودن جنایتکار را توضیح دهند . آرنت پرسید که چگونه یک سیستم ایدئولوژیک به دلقک و آدم فسقلی مانند آیشمن اینهمه قدرت بدهد که آنان به جنایاتی آنچنین عظیم دست بزنند؟، چون آیشمن خودرا بیگناه شمرده و فقط مجری دستور و قانون ازبالا، معرفی نمود.

آرنت میپرسد ؛ وظیفه تفکر چیست، اگر فلسفه به بن بست و یا به آخر خط رسیده باشد؟. برای آرنت، فکر یک فعالیت اخلاقی است . غیر از آن، تفکر ، سرگرمی و عشق او بود. او مینویسد؛ فکر کردن یعنی: بیدار ، تیزهوش و زنده بودن ، تفکر یعنی زندگی، چون تفکر، مقدمه وجدان داشتن است. و استقلال فکری و خود فکر کردن، موجب چاقی! و تندرستی انسان میشود. و با شاره به سقراط میگوید : فکر یعنی : صحبت ، مکالمه و دیالوگ باخود. فکر یعنی کوشش در راه رسیدن به معنی و یا جستجوی آن .متفکر به قول مارکسیستها یک ناجی است و نه یک نگهبان،و وظیفه روشنفکر باید نابودی سنت های فکری قدیمی و خلق نظرات جدید باشد. تفکر باید بدون سنت باشد و با گذشته ها قطع رابطه نماید. در نظر آرنت، انسان موجودی است مستعد سیاست، چون او استعداد زبان دارد. آرنت ادامه میدهد که چون انسان در این جهان“ اعلان شده و تاسیس گردیده“، احساس تضاد و ازخودبیگانگی مداوم میکند، بنابراین او باید شخصی شود و قدری ذهنی فکر کند . در تئوری آرنت، زمین زیر پای همه ایدئولوژیها؛ از متافیزیک و پوزیویتیسم و ایده آلیسم گرفته تا ماتریالیسم و مارکسیسم، خالی شده و احتمال سقوط برای متفکر همیشه وجود دارد . با اینوجود حنا آرنت به انسانیت در انسان ایمان داشت.

او هایدگر را تنها متفکر زمان خود میدانست، ولی با رجوع به کانت میگفت که فلسفه مدرن سیاسی، نباید بدون وجدان متافیزیک ،صورت گیرد و کمونیسم با داشتن پدرانی چون مارکس و هگل باید به خود افتخار کند . ولی او از مارکس ایراد میگیرد که وی عیب ها را نشان داد ولی راه حل ممکنی را پیشنهاد ننمود. آرنت میگفت که دانش مهم برای او، هستی او است و نه حقایقی ذهنی مانند : آزادی انسان، ابدیت روح ، و وحدت جهان و عالم . او در تاریخ سیر اندیشه، القابی مانند :نویسنده امپرسیونیستی، اگزیستنسیالیستی، پست مدرن، لیبرال و مثبت گرا، بخود گرفت . در پاسخ به یک خبرنگار گفته بود که او خود را فرزند فلسفه آلمان میداند و نه محصول جنبش چپ اروپا. فمینیست ها ، مارکسیست ها و لیبرال ها از او انتقاد نمودند که جمهورهای شهر-دولتی یونان باستان را نمیتوان در جامعه شهری بوزژوازی جهان گلوبال کنونی پیاده کرد.

خانم حنا آرنت سالهای کودکی خودبعد ازسال 1906 رادر شهر کونیگزبرگ دولت پروس آلمان- یا کالینینگراد شوروی گذراند. اجداد او گویا از یهودیان اروپای شرقی باشند که به این شهر مهاجرت کرده بودند. او در خانواده ای سوسیال-دمکرات تربیت و پدرش مهندس بود، ولی در 7 سالگی پدر را از دست داد. آرنت بعد از مطالعه آثار کانت و یاسپر از طریق نوشته های کیرکگارد با رمانتیک آلمان آشنا شد. او در سال 1937 بدلیل یهودی بودن، ملیت آلمانی خود را از دست داد. آرنت در طول جنگ جهانی دوم، به جوانان یهود برای فرار، انتقال و مهاجرت به فلسطین کمک نمود.

از جمله آثار او : عناصر و منابع حکومتهای توتالیتر- بیوگرافی راحل فارنهاگن؛ یک زن رمانتیک یهودی آلمانی – نامه های فلسفی سیاسی به یاسپر بین سالهای 1926-1969 – پیرامون انقلاب – درباره زندگی مشغول- فلسفه هستی چیست ؟ - مفهوم عشق مسیحی نزد آگوستین مقدس – می باشند. آرنت روش فلسفی خود را : تجزیه و تحلیل مفاهیم دانست و مدعی شد که مثلا واژه آزادی در یونان باستان معنی دیگری داشت تا در قرن گذشته

 

نویسنده: نصرت شاد

منبع: باشگاه اندیشه

فرمانده ناجا: کاهش 71 درصدی آمار تجاوز به عنف

فرمانده نیروی انتظامی خبر داد: تجاوز به عنف و مزاحمت‌های ناموسی در سه ماه اول سال 85 نسبت به مدت مشابه سال گذشته 71 در کاهش داشته است.
به گزارش خبرگزاری فارس، سردار اسماعیل احمدی‌مقدم در مراسم افتتاح اولین نمایشگاه عرضه پوشش‌های اسلامی «ریحانه» که به همت بنیاد تعاون ناجا برگزار شد، با اعلام این مطلب افزود: در سال گذشته بزرگترین ناامنی زنان و دختران در کشور ناامنی‌های ناموسی و مزاحمت‌های خیابانی بوده است. وی ادامه داد: این احساس ناامنی در میان دختران و زنان ربطی به میزان تدین و دینداری نداشته و این‌گونه نیست که اگر خانواده‌ای از تدین کمتری برخوردار است خواهان امنیت نبوده و ناامنی را بپذیرد.فرمانده ناجا با اشاره به این مطلب که در ابتدای اجرای طرح افزایش ضریب امنیت اجتماعی ناجا عده‌ای بر این عقیده بودند که پلیس در روبروی زنان ایستاده و قصد درگیر شدن با آنها را دارد، گفت: این اعتقاد در شروع طرح از بین رفت و مردم به این آگاهی رسیدند که پلیس تنها هدفش ایجاد امنیت در جامعه است.
وی ادامه داد این امری طبیعی است که در ایجاد امنیت با عده‌ای معدود که عفت عمومی را زیر سوال برده‌اند برخورد کرده تا بتوانیم امنیت را در جامعه مستقر کنیم و زنان ما هم به این درک رسیده‌اند که برای حفظ امنیت این کار لازم است.احمدی مقدم همچنین با اشاره به این مطلب که نیروی انتظامی فعالیت خود را برای سامان دادن معابر و اسقرار امنیت شروع کرده است، گفت: یکی از نشانه‌های موفقیت این طرح افزایش 3 برابری تعداد دستگیری‌ مزاحمان خیابانی در سال جدید بوده است.وی همچنین با اعلام این مطلب که انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب فرهنگی بوده است، گفت: نیروی انتظامی هم از آنجا که جزیی از بدنه کشور است فرهنگی بوده و پیشگیری از بروز برخی از ناهنجاری‌های اجتماعی در کشور از وظایف آن است.