آشفتگی امیال و غرائز ۲

ادامه از قبل ...
نتیجه چه شد ؟ از اول معلوم بود . آیا بیماریهای روانی معدوم شد ؟ آرامش روحی جای اضطراب و دلهره را گرفت ؟ خیر متأسفانه نتیجه معکوس‏ بخشید ، بدبختی بر بدبختیهای پیشین افزود ، تا آنجا که بعضی از پیش‏ قدمان آزادی جنسی که تیز هوشتربودند سخن خود را به صورت تفسیر و تأویل پس گرفتند ، گفتند از حدود مقررات اجتماعی چاره‏ای نیست غریزه را از تمتعات جنسی نمی‏توان بطور کامل ارضاء و اشباع کرد ، باید ذهن را متوجه مسائل عالی هنری و فکری کرد و غریزه را بطور مستقیم بسوی این امور هدایت نمود ، فروید یکی از این‏ افراد است . اخلاقی که امثال راسل از آن تبلیغ می‏کنند و نام آنرا اخلاق نوین‏ گذاشته‏اند همان است که ثمره‏اش آشفتگی بیش از پیش غرائز و تمایلات‏ است و بر خلاف مدعای آنها که اخلاق کهن را متهم به آشفته ساختن روح‏ می‏کنند ، سیستم اخلاقی خود آنها سزاوار این اتهام است . امروز پدیده‏های اجتماعی خاصی و به عبارت دیگر مشکلات اجتماعی مخصوصی‏ پیدا شده که افکار علماء اجتماع را به خود مشغول داشته است . در جامعه امروز جوانان بطور محسوسی از ازدواج شانه خالی می‏کنند ، حاملگی و زائیدن و بچه بزرگ کردن بصورت امر منفوری برای زنان در آمده‏ است . زنان به اداره امر خانه کمتر علاقه نشان می‏دهند ، ازدواجهائیکه نمونه وحدت روح است جز در میان طبقاتی که به مقررات اخلاق کهن‏ پایبندند کمتر دیده می‏شود ، جنگ اعصاب بیش از پیش رو به افزایش است‏ بالاخره آشفتگی روحی عجیبی محسوس و مشهود است . گروهی می‏خواهند این عوارض را لازمه قهری انقلاب صنعتی جدید بدانند و راه برگشت را بدین وسیله ببندند ، در صورتیکه اینها ربط زیادی به زندگی‏ صنعتی و از میان رفتن زندگی کشاورزی ندارد .

ادامه مطلب ...

آشفتگی غرائز و امیال ...

مسائل را یک جانبه دیدن و از جوانب دیگر غفلت کردن ، گاهی زیانهای‏ جبران ناپذیری به دنبال خود می‏آورد . کاوشها و کشفیات روانی در یک قرن اخیر ثابت کرد که سرکوبی غرائز و تمایلات و بالاخص غریزه جنسی ، مضرات و ناراحتیهای فراوانی ببار می‏آورد ، معلوم شد اصلی که مورد قبول شاید اکثریت متفکرین قدیم بود که هر اندازه‏ غرائز و تمایلات طبیعی ضعیف‏تر نگهداشته شوند میدان برای غرائز و نیروهای‏ عالیتر مخصوصا قوه عاقله بازتر و بی مانع‏تر می‏شود اساسی ندارد ، غرائز سرکوب شده و ارضاء نشده ، پنهان از شعور ظاهر ، جریاناتی را طی می‏کنند که چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی فوق‏العاده برای بشر گران تمام می‏شود و برای اینکه تمایلات و غرائز طبیعی بهتر تحت‏ حکومت عقل واقع شوند و آثار تخریبی به بار نیاورند باید تا حد امکان از سرکوب شدن و زخم خوردگی و ارضاء نشدن آنها جلوگیری کرد . روانشناسان ریشه بسیاری از عوارض ناراحت کننده عصبی و بیماریهای‏ روانی و اجتماعی را احساس محرومیت ، خصوصا در زمینه امور جنسی تشخیص‏ دادند ، ثابت کردند که محرومیتها مبدأ تشکیل عقده‏ها ، و عقده‏ها احیانا بصورت صفات خطرناک مانند میل به ظلم و جنایت ، کبر ، حسادت ، انزوا و گوشه‏گیری ، بدبینی و غیره تجلی می‏کند . اصل بالا در موضوع زیانهای سرکوب کردن غرائز از نوع کشفیات فوق العاده‏ با ارزش روانی است و در ردیف ارزنده‏ترین موفقیتهای بشر است . مردم غالبا بواسطه انس به محسوسات و آشنائی بیشتر با آنها برای‏ کشفیاتی ارزش زیاد قائل می‏شوند که در زمینه امور فنی و صنعتی و به خدمت گرفتن‏ نیروهای طبیعت بی جان صورت گرفته باشد . اما کشفیاتی که در زمینه مسائل روانی و روحی صورت می‏گیرد کمتر مورد توجه عامه مردم می‏تواند قرار بگیرد ، ولی از نظر انسانهای‏ دانشمند و آگاه اهمیت مطلب محفوظ است . هر چند کم و بیش در حکمتهائی که از گذشتگان به یادگار مانده و حتی‏ در آثار اسلامی نشانه‏های زیادی از توجه به این حقیقت دیده می‏شود ، و عملا بسیاری از معلمان و مربیان اخلاق از آن استفاده می‏کرده‏اند اما به طور مسلم‏ اثبات علمی این حقیقت و کشف قوانین مربوط به آن از موفقیتهای علمی قرن‏ گذشته است .

ادامه مطلب ...

ادامه ...

کشورهای غربی که ما اکنون از آنها پیروی می‏کنیم راه دوم را انتخاب کرده‏اند . کشورهای غربی در انتقال دادن کامیابیهای جنسی از کانون‏ خانوادگی به محیط اجتماعی بیداد کرده‏اند و جریمه‏اش را هم می‏دهند ، فریاد متفکرینشان بلند است ، آنها وقتی که می‏بینند برخی کشورها(کشورهای کمونیستی در گذشته و برخی کشورهای شرقی در حال حاظر) جلو این کارها را گرفته و مانع هدر دادن نیروهای جوانان در اجتماع شده‏اند ، به چشم غبطه به آنها می‏نگرند . اگر زندگی و خوشی و مسرت در زندگی را مساوی با اعمال شهوت بدانیم و چنین فرض کنیم که هر کس بیشتر می‏خورد و می‏خوابد و عمل آمیزش انجام‏ می‏دهد او از مسرت و خوشی بیشتری بهره‏مند است و به عبارت دیگر اگر استعدادهای بهجت‏زای انسانی و موجبات ناراحتیهای او را محدود بدانیم به‏ آنچه حیوانات دارند ، البته انتقال کامیابیهای جنسی از کانون خانوادگی‏ به اجتماع بزرگ لذت و مسرت بیشتری خواهد داشت .اما اگر بتوانیم تصور کنیم که اتحاد روح زن و شوهر و عواطف صمیمانه‏ای‏ که احیانا تا آخرین روزهای پیری که غریزه جنسی فعالیتی ندارد باقی است ، برای زندگی ارزش بیشتر و بالاتری دارد . اگر بتوانیم تصور کنیم که لذتی‏ که یک مرد از مصاحبت همسر مشروع و وفادارش با لذتی که یک مرد از مصاحبت یک زن هر جائی می‏برد تفاوت دارد کوچکترین تردیدی در این جهت‏ نخواهیم کرد که به خاطر بهره‏مند شدن از مسرت بیشتر و آرامش بیشتر ، لازم‏ است عواطف جنسی افراد را محدود به همسر قانونی کرده و محیط و کانون خانوادگی به این کار و اجتماع بزرگ را به کار و فعالیت اختصاص‏ دهیم . مطلب مهمتر جنبه‏های اجتماعی مسئله ازدواج است ، تنها برای این نیست‏ که زن و مرد از مصاحبت یکدیگر لذت بیشتری ببرند ، ازدواج و تشکیل کانون‏ خانوادگی ایجاد کانون پذیرائی نسل آینده است ، سعادت نسلهای آینده‏ بستگی کامل دارد به وضع اجتماع خانوادگی . دست توانای خلقت برای ایجاد و بقاء و تربیت نسلهای آینده علائق نیرومند زن و شوهری را از یک طرف و علائق پدر و فرزندی را از طرف دیگر به وجود آورده است عواطف اجتماعی و انسانی ، در محیط زندگی رشد می‏کنند ، روح کودک را حرارت محیط فطری و طبیعی چند صد درجه پدر و مادر نرم و ملایم می‏کند . ما وقتی که می‏خواهیم عواطف دو نفر را نسبت به یکدیگر تحریک کنیم ، می‏گوئیم افراد یک ملت برادر یکدیگرند ، یا می‏گوئیم افراد بشر همه برادر یکدیگر و عضو یک خانواده هستند . برادری تنها از خویشاوندی و هم خونی پیدا نمی‏شود ، عمده این است که دو برادر در یک کانون محبت بزرگ می‏شوند ، راستی اگر عواطف برادری که‏ ناشی از کانون با صفا و پر مهر خانوادگی است از میان برود ، آیا افراد اجتماع می‏توانند کوچکترین عواطفی نسبت به یکدیگر داشته باشند ؟ می‏گویند در اروپا تا حدود زیادی عدالت هست اما عواطف بسیار کم است‏ ، حتی در میان برادران و پدران و فرزندان عواطف کمی مشاهده می‏شود . بر خلاف مردم مشرق زمین .چرا ؟ برای اینکه این گونه عواطف در کانونهای با صفا و صمیمی و پر مهر خانوادگی رشد می‏کند ، اما در اروپا چنین صفاو صمیمیت و وحدت و یگانگی میان زنان و شوهران وجود ندارد . چرا این‏ یگانگی که معمولا در مشرق زمین میان زنان و شوهران وجود دارد ، در آنجا وجود ندارد ؟ برای اینکه در آنجا عواطف جنسی زن و مرد به یکدیگر اختصاص‏ ندارد ، هر کدام به طور نامحدود می‏توانند لااقل از لذت جویی های نظری و لمسی در اجتماع بزرگ بهره‏مند شوند

ادامه از قبل ....

این روش اخلاقی از لحاظ عملی بودن کمتر از مدینه فاضله افلاطون نیست ، آقای راسل در اخلاق ، مقدساتی را به رسمیت نمی شناسد ، معانی و مفاهیمی‏ که انسان آنها را برتر از منافع مادی شخص خود بداند و به خاطر آنها میل‏ و خواست و اراده خود را محدود کند سراغ ندارد ، اخلاقی را که مبتنی بر چنین معانی و مفاهیم باشد اخلاق " تابو " می‏خواند ، یگانه چیزی را که‏ مقدس می‏شمارد آزادی خواست و اراده و میل است ، آزادی اراده و میل را فقط با مواجه شدن با میل و اراده دیگران در جهت مقابل ، قابل تحدید می‏داند ، آنگاه گرفتار این بن بست می‏شود که در این صورت چه قدرتی می‏تواند آزادی شخص را محدود کند و او را در مقابل آزادیهای دیگران وادار به تسلیم و احترام نماید .می‏گوید : من که به خاطر منافع خودم می‏خواهم منافع‏ دیگران را به خطر اندازم آنها به خاطر منافع خودشان با یکدیگر اتفاق‏ خواهند کرد و جلو مرا خواهند گرفت و من ناچار تسلیم خواهم شد و اجبارا منافع خصوصی خود را با منافع عمومی هماهنگ خواهم کرد . آقای راسل می‏خواهد با این بیان منافع خصوصی را حافظ و نگهدار حقوق‏ عمومی معرفی کند ، همین‏جا است که عقیم بودن فلسفه اخلاقی او روشن می‏گردد. بدیهی است اگر فرض کنیم همیشه افراد اجتماع یا گروههای اجتماعی دارای‏ قدرت و همیشه افراد و گروهها ، آماده اتفاق و اتحاد علیه متجاوز می‏باشند و همیشه یک فرد که دارای قدرت کمتری است تصمیم می‏گیرد علیه منافع‏ اکثریت گام بردارد ، البته در این صورت فرضیه آقای راسل درست از آب‏ در خواهد آمد . اما آیا همیشه افراد و گروهها دارای قدرت مساوی هستند ؟ آیا همیشه کسانی که مورد تجاوز قرار می‏گیرند آماده اتفاق و اتحادند ؟ آیا همیشه فرد علیه منافع اکثریت تصمیم می‏گیرد ؟ متجاوز تا به زور وقدرت خود اعتماد نداشته باشد دست به تجاوز نمی زند . اخلاقی که آقای راسل پیشنهاد می‏کند قادر است تنها به ضعیفان توصیه کند که از زور نیرومندان بترسند و به حقوق آنها تجاوز نکنند اما قادر نیست‏ زورمندانی را که علیه ناتوانان اتفاق می‏کنند و اطمینان دارند که می‏توانند اعتراض آنان را با قوه قهریه پاسخ دهند به ترک تجاوز توصیه کند چونکه‏ طبق این فلسفه عمل آنها ضد اخلاقی نیست . زیرا آنها ضرورتی نمی‏بینند که‏ منافع خصوصی خود را با منافع عمومی هماهنگ کنند . این فلسفه اخلاقی‏ بهترین توجیه کننده حق زورگوئی و دیکتاتوری است ، عجب این است که آقای‏ راسل شعار خود را در همه عمر آزادیخواهی و حمایت از حقوق ناتوانان قرار داده است اما فلسفه‏ای که برای اخلاق ساخته است پایه‏های دیکتاتوری را استحکام می‏بخشد . در فلاسفه غرب از این نمونه‏ها باز هم هست که فیلسوفی‏ فلسفه‏اش یک جور حکم میکند و شعار زندگیش طور دیگر . اما قسمت دوم : این قسمت مربوط به این است که ازدواج و تشکیل اجتماع‏ خانوادگی تا چه حد جنبه فردی و خصوصی دارد و تا چه حد جنبه عمومی و اجتماعی ؟ بدون شک در ازدواج ، لذت شخصی و مسرت فردی وجود دارد ، انگیزه افراد در انتخاب همسر بهره‏مند شدن‏ از مسرت و لذت بیشتر زندگی است ، اکنون باید ببینیم آیا از آن نظر که‏ دو فرد بنام زن و شوهر می‏خواهند زندگی مشترک و مقرون به خوشی و مسرتی‏ تشکیل دهند و از شیرینی‏های زندگی بهره‏مند گردند ، بهتر و عاقلانه‏تر این‏ است که کانون خانوادگی را کانون خوشیها و کامیابیهای جنسی قرار دهند و حداکثر مساعی خود را برای لذت بخش نمودن این کانون صرف کنند و اما اجتماع بیرون ، اجتماع بزرگ محیط کار و فعالیت و برخوردهای دیگر باشد ، یا بهتر این است که لذائذ و کامیابیهای جنسی از محیط خانوادگی به اجتماع‏ بزرگ کشیده شود ، کوچه و خیابان و مغازه‏ها و محیط های اداری و باشگاهها و تفریحگاههای عمومی همه جا آماده انواع کامیابیهای جنسی نظری و لمسی و غیره بوده باشد ؟ اخلاق گرایان طریق اول را توصیه می کنند ، آنان اصرار فراوانی دارند که محیط خانوادگی آمادگی کامل برای کامیابی زن و شوهر از یکدیگر داشته باشد ، حتی زن‏ یا مردی که از این نظر کوتاهی کند مورد نکوهش صریح قرار گرفته است‏(حتی در دین اسلام) ، اسلام اصرار فراوانی به خرج داده که محیط اجتماع بزرگ ، محیط کار و عمل‏ و فعالیت و از هر نوع کامیابی جنسی در آن محیط خودداری شود ، فلسفه تحریم نظر بازی و لذت جویی های جنسی از غیر همسر قانونی ، و هم فلسفه حرمت خودآرائی و تبرج زن برای غیر همسر همین است .

پاورقی: من هنوز نفهمیدم دلیل چند همسری بعضی از این به ظاهر متدینین چیه؟ چون فقط می خوان با همسر خودشون مراوده داشته باشند یا چیز دیگه...؟

ادامه نظریات راسل ...

در قسمت گذشته این بحث اصول اخلاق نوین جنسی تشریح شد ، اکنون نوبت آن است که اصول و پایه‏هائی که این مکتب بر روی آنها بنا شده است را ارزیابی نمائیم . آن اصول عبارت است از : 1 - آزادی هر فردی مطلقا محترم است و باید محفوظ بماند ، مگر آنجا که‏ مزاحم آزادی دیگران باشد ، بعبارت دیگر : آزادی را جز آزادی نمی‏تواند محدود کند . 2 - سعادت بشر در گرو پرورش استعدادهائی است که در نهاد دارد ، خودپرستیها و ناراحتیهای روحی ، ناشی از آشفتگی غرائز ، و بالاخص غریزه‏ جنسی است ، و آشفتگی غرائز از عدم ارضاءاشباع آنها ناشی می‏گردد . 3 - آتش میل و رغبت بشر ، در اثر منع و محدودیت ، فزونی می‏گیرد ، و مشتعل‏تر می‏گردد و در اثر ارضاء و اشباع کاهش می‏یابد و آرام می‏گیرد ، برای انصراف بشر از توجه دائم به امور جنسی و جلوگیری از عوارض ناشی از آن ، راه صحیح این است که هر گونه قید و ممنوعیتی را در این راه از جلو پایش برداریم چنانکه ملاحظه می‏شود ، اصل اول از اصول بالا ، فلسفی و اصل‏ دوم تربیتی و اصل سوم روانی است . این سه اصل را ما از مجموع گفته‏ها و نظرات طرفداران این سیستم اخلاقی‏ استنباط می‏کنیم و الا هیچکدام از آنان به این ترتیب و تفصیل اصول سیستم‏ اخلاقی خود را بیان نکرده‏اند

اصل آزادی:

طرفداران این سیستم اخلاقی از آن جهت به این اصل که تکیه‏گاه و اساس‏ اصلی حقوق فردی بشمار رفته ، تکیه کرده‏اند که به گمان آنها این سلسله‏ مسائل فاقد جنبه اجتماعی می‏باشد زیرا به عقیده آنها آزادی جنسی یک فرد به حقوق دیگران ضربه نمی‏زند ، فقط آنجا که پای فرزند و اطمینان پدری و فرزندی به میان می‏آید ، حق شوهر پیدا می‏شود و لازم می‏گردد که زن از باردار شدن از غیر شوهر قانونی‏ خود ، خودداری کند ، و تا زمانی که وسائل ضد بارداری در کار نبود لازم بود برای صیانت این حق مرد ، زن عفاف و تقوا را رعایت کند تا نسبت به‏ شوهر خود وفادار بماند فعلا با وسائل موجود چنین ضرورتی در کار نیست . علیهذا در اینجا درباره دو قسمت باید تحقیق شود : یکی اینکه آزادی را جز آزادی دیگران و لزوم رعایت آنها نمی‏تواند محدود کند ، دیگر اینکه‏ روابط جنسی از ناحیه اطمینان پدر و فرزندی ، با اجتماع و زندگی عمومی و حقوق اجتماعی ارتباط ندارد . اما قسمت اول باید ببینیم آن چیزی که آزادی‏ را باصطلاح حق مسلم بشر قرار می‏دهد چیست ؟ بر خلاف تصور بسیاری از فلاسفه‏ غرب آن چیزی که مبنا و اساس حق و آزادی و لزوم رعایت و احترام آن‏ می‏گردد میل و هوی و اراده فرد نیست ، بلکه استعدادی است که آفرینش‏ برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است ، اراده بشر تا آنجا محترم‏ است که با استعدادهای عالی او که در نهادش قرار گرفته است هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقی و تعالی بکشاند ، اما آنجا که بشر را به سوی فنا و نیستی سوق می‏دهد و استعدادهای نهانی را به هدر می‏دهد احترامی نمی‏تواند داشته باشد ، اما بسیار اشتباه است اگر خیال کنیم معنی اینکه انسان آزاد آفریده شده این است که : به او میل و خواست و اراده داده شده است ، و این میل باید محترم شناخته شود مگر آنجا که با میل‏ها و خواستهای دیگران مواجه و معارض شود و آزادی میل‏های‏ دیگران را به خطر اندازد ، ما ثابت می‏کنیم که علاوه بر آزادیها و حقوق‏ دیگران ، مصالح عالیه خود فرد نیز می‏تواند آزادی او را محدود کند . بزرگترین تیشه‏ای که به ریشه اخلاق زده شده به نام آزادی و از راه همین‏ تفسیر غلطی است که از آزادی شده است ! وقتی که از آقای " راسل " سؤال می‏شود آیا خود را به هیچ یک از سیستمهای اخلاقی مقید می‏دانید ؟ جواب می‏دهد : آری ، ولی جدا ساختن اخلاق‏ از سیاست کار دشواری است ، به عقیده من علم اخلاق بایستی بدین طریق عرضه‏ شود : فرض کنید شخصی بخواهد فلان عمل را که برای خودش مفید بوده و در عین حال به همسایگانش زیان می‏رساند انجام دهد ، اگر آن فرد بدین طریق برای‏ همسایگان خود ایجادمزاحمت کند آنان گرد هم جمع شده و خواهند گفت : " ما به هیچ وجه موافق‏ نیستیم باید کاری کرد که او سوء استفاده نکند " بنابراین ملاحظه می‏شود که‏ کار ما به یک امر جنائی مختوم می‏گردد و این قضیه کاملا منطقی و عقلانی‏ است ، روش اخلاقی من عبارت از ایجاد هماهنگی بین منافع عمومی و خصوصی‏ افراد اجتماع می‏باشد.ادامه دارد...

برتراند راسل و اخلاق جنسی نوین

برتراند راسل می‏گوید : " وسائل پیشگیری( وسائل ضد بارداری ) تولید نسل‏ را ارادی کرده و آنرا از صورت یک نتیجه اجتناب ناپذیر روابط بیولوژیک‏ ( تولید قهری فرزند در اثر آمیزش ) بیرون آورده است . به دلائل متعدد اقتصادی که در قسمتهای پیش شرح دادیم ، محتملا پدر برای تربیت و اعاشه‏ اطفال کمتر اهمیت خواهد داشت ، بنابراین دلیلی نیست که مادری برای‏ پدری اطفال خود همان مردی را انتخاب کند که خاطرش را برای عاشقی و رفاقت می‏خواهد . " مادر " آینده ممکن است شانه از زیر این تعهد خالی کند بدون آنکه‏ لطمه‏ای بسعادت او وارد شود . برای مردان ، انتخاب مادر اطفال خود از این هم آسان‏تر و ساده‏تر خو اهد بود . کسانی که مانند من معتقدند که روابط جنسی فقط هنگامی مسئله اجتماعی و ( قابل تجدید ) محسوب می‏شود که طفلی به‏ وجود آید باید مثل من این دو نتیجه را بگیرند : اولا عشق بدون بچه آزاد است ( و ثانیا ) ایجاد اطفال باید تحت مقرراتی شدیدتر از آنچه امروز هست قرار گیرد . " راسل " بعدا به حل یک مشکل اجتماعی دیگر نیز می‏پردازد و آن مشکل‏ بهبود نژاد بشر است . می‏گوید وقتی روابط جنسی بر این اساس قرار گرفت ، اجتماع می‏تواند فقط به زنان و مردان معینی که از لحاظ شخصی و ارثی واجد شرایطی باشند اجازه تولید نسل بدهد ، آن زنی که پروانه تولید نسل دارد از مردانی که از لحاظ ارثی ارجح شناخته شوند برای تخم گیری و تولید نسل‏ استفاده می‏کند ، در حالی که مردان دیگری که عشاق خوبی خواهند بود از حق‏ پدری محروم خواهند بود راسل کم کم به گفته‏ها و پیشنهادهای خود جنبه اخلاقی نیز می‏دهد و به‏ اندرز و موعظه می‏پردازد ، چون معتقد است یکی از ریشه‏های اخلاق جنسی کهن‏ حسادت است ، مردان و زنان را به ترک حسادت توصیه می‏کند ، می‏گوید : " در طریقی که من پیشنهاد می‏کنم راست است که زوجین را از وفاداری نسبت‏ به یکدیگر مبری می‏دارم ، اما در عوض تکلیف دشوار منکوب کردن حسادت را به عهده‏شان می‏گذارم ، یک زندگی هشیارانه بدون تسلط بر نفس غیر ممکن‏ است ، در این صورت بهتر است یک احساس شدید و مزاحم را چون حسادت‏ تحت انتظام درآوریم و نگذاریم مانع نمو عمومی احساسات عاشقانه بشود ، اشتباه اخلاق قدیمی درآن نیست که کف نفس را توجیه می‏کند بلکه در آن‏ است که در مورد استعمال آن اشتباه می‏نماید " ( مقصود راسل این است که‏ قدما از لحاظ اخلاقی به کف نفس توصیه می‏کردند ، من نیز به کف نفس‏ توصیه می‏کنم ، اما نظر قدما در کف نفس بر این بود که غریزه جنسی محدود گردد و نظر من به این است که جلو حسادت در امر جنسی که نامش را غیرت گذاشته‏اند گرفته شود مردان آنگاه که با عشقبازیهای همسران خودمواجه می‏شوند و احساس ناراحتی می‏کنند باید کف نفس و اغماض کنند ، مزاحم آنها نشوند بلکه از آن مرد بیگانه که همسر محبوب آنها را خوشحال و مسرور کرده‏اند شکرگذار باشند ) . همچنین او می‏گوید : " ایجاد فرزندان باید فقط در ازدواج صورت گیرد و روابط بیرون از ازدواج به وسائل مختلف خنثی گردد ، و شوهران هم نسبت به‏ عشاق همانقدر چشم پوشی داشته باشند که شرقیان نسبت به غلامان خنثی ( مقصود غلامان اخته و خواجه سرایان است ) داشتند ، اشکال اساسی این طریق ، اطمینان اندکی است که به وسائل ضد بارداری(در آن زمان) از یک طرف و صمیمیت زنان از طرف دیگر ( که از عشاق خود باردار نشوند و به ریش شوهر نبندند ) می‏توان‏ داشت اما این اشکال با مرور زمان کاهش خواهد یافت " . رفورم و اصلاح ! به همین جا خاتمه پیدا نمی‏کند ، موضوعات دیگری نظیر ستر عورت ، ممنوعیت ازدواج با محارم ، نشر صور قبیحه ، استمناء ، تمایل‏ به هم جنس ، سقط جنین ، آمیزش در ایام عادت و امثال اینها نیز مورد بحث قرار می‏گیرد . بعضی از این موضوعات از قبیل لزوم ستر عورت و منع‏ نشر صور باصطلاح قبیحه صریحا مورد انتقاد قرار گرفته و بعضی دیگر از قبیل استمناء از حوزه اخلاق خارج دانسته شده‏ است و در قلمرو طب بشمار آمده است ، احیانا از نظر طبی اگر غیر مجاز شناخته می‏شود کسی که بسلامت خود علاقمند است آنرا ترک می‏کند ، به هر حال‏ نمی‏تواند ممنوعیت اخلاقی داشته باشد ! اکنون نوبت آن است که ما اصول اساسی و ارکان اصلی این سیستم اخلاقی را که قبلا بیان کردیم دقیقا بررسی کنیم .ادامه دارد...

بررسی اخلاق نوین جنسی ...

در قسمت قبل گفتیم که سعی می کنیم اصولی را که " اخلاق نوین جنسی " بر روی آنها پایه‏گذاری‏ شده است راتحلیل و انتقاد کنیم . ولی به نظر می‏رسد ، قبل از بیان انتقادات طرفداران این سیستم اخلاقی ، نسبت به اخلاق کهن جنسی و بیان مواد جدیدی که در زمینه اصلاح اخلاق جنسی‏ پیشنهاد می‏کنند ، انتقاد از اصول نامبرده چندان مفید نخواهد بود . ممکن است افرادی که اطلاع کافی ندارند طرح مباحث بالا را چندان لازم و مفید ندانند اما به نظر ما بحث در این گونه مسائل در اجتماع حاضر بسیار ضرورت دارد ، نه تنها از آن جهت که افکار فلاسفه و متفکرین معروف و مشهوری را به خود جلب کرده است ، بلکه از آن نظر که این افکار در میان‏ طبقه جوان در حال پیشرفت و توسعه است . ممکن است شخصیت و شهرت صاحبان این‏ افکار آنها را تحت نفوذ و تأثیر خود قرار دهد وعقیده پیدا کنند که این‏ سخنان صد در صد مطابق با منطق است .به نظر ما ضرورت دارد خوانندگان محترم را در جریان بگذاریم و آگاه‏ کنیم که افکاری که در این زمینه از غرب برخاسته و جوانان ما تازه باالف بای آن آشنا شده‏اند به کجا منتهی می‏شود ؟آیا اجتماع بشر ، قادر خواهد بود در این مسیرگام بردارد و راه خود را ادامه دهد ؟ یا اینکه این کلاهی است که برای سربشر خیلی بزرگ است . این راهی است که ادامه دادن آن جز فناء بشریت‏ چیزی در بر ندارد ؟ از این رو لازم می‏دانیم که در اینجاولو به نحو اختصار این مسائل را طرح کنیم . مدعیان اصلاح اخلاق جنسی ادعا می‏کنند که اخلاق کهن جنسی علل و اسباب وسرچشمه‏هائی داشته است که اکنون از میان رفته یا در حال از میان رفتن‏است ، اکنون که آن علل در کار نیست ، دلیل ندارد که ما باز هم این‏سیستم اخلاقی را که احیانا توأم با خشونت هم بوده است ادامه دهیم .بعلاوه اموری که منشأ پیدایش این اخلاق شده جریاناتی جاهلانه و یاظالمانه بوده است که با آزادی و عدالت و حیثیت ذاتی انسانی منافات‏دارد ، علیهذا به خاطر انسانیت و عدالت هم که باشد باید با این اخلاق‏مبارزه کرد .می‏گویند اخلاق کهن جنسی را امور ذیل به وجود آورده است : مالکیت مردنسبت به زن ، حسادت مردان ، کوشش مرد برای اطمینان به پدری خود ،اعتقادات مرتاضانه و راهبانه به پلیدی ذاتی رابطه جنسی ، احساس پلیدی‏زن نسبت به خود به واسطه عادت ماهانه زنانه ، و پرهیز مرد از او در این‏مدت ، مجازاتهای شدیدی که زن در طول تاریخ از ناحیه مرد دیده است ، وبالاخره عوامل اقتصادی که زن را همواره نیازمند به مرد می‏کرده است .این علل و اسباب چنانکه واضح است یا ریشه تعدی و ستمگری دارد و یا از خرافات ناشی شده است و شرائط محدود زندگی آن وقت‏ چنین ایجاب می‏کرده است . اکنون که مالکیت مرد نسبت به زن از میان‏ رفته است ، اطمینان پدری را از راه استفاده‌از داروهای ضد بارداری که در اثر پیشرفت طب پیدا شده ، بدون بکار بردن روشهای خشونت آمیز قدیم‏ می‏توان بدست آورد ، عقاید مرتاضانه و راهبانه بسوی زوال و نیستی می‏رود ، احساس پلیدی عادت زنانه را با بالا بردن سطح معلومات ، و تفهیم اینکه‏ یک عمل ساده وظایف الاعضائی بیش نیست می‏توان از بین برد ، دوران آن‏ مجازاتهای سخت و شدید هم دیگر سپری شده است ، عوامل اقتصادی که زن را اسیر می‏کرد دیگر وجود ندارد و زن امروز استقلال اقتصادی خود را باز یافته‏ است ، بعلاوه دولت تدریجا دستگاههای خود را بسط می‏دهد و زن را در ایام‏ بارداری و زایمان و شیردادن تحت حمایت خود قرار می‏دهد و او را از مرد بی نیاز می‏کند و در حقیقت دولت جانشین پدر می‏شود . حسادتها را با تمرینهای اخلاقی باید از میان برد و با وجود اینها دیگر لزومی ندارد ما همچنان به این اخلاق کهن بچسبیم . این است انتقادات و خرده‏گیریهائی که بر اخلاق کهن جنسی گرفته می‏شود و این است دلائلی که ایجاب می‏کند حتما رفورمی در این بخش‏ از اخلاق بشری صورت گیرد . اکنون ببینیم چه موادی در این سیستم اخلاقی پیشنهاد می‏شود ، البته از اول باید توجه داشته باشید که همه این مواد اصلاحی بر محور شکستن قیود کهن‏ و رفع منعها و محدودیتهای قانونی گذشته می‏چرخد . اولین موضوعی که مورد توجه قرار گرفته است کامیابی آزادانه زنان و مردان از معاشرت‏های لذت بخش جنسی است و به عبارت دیگر آزادی عشق‏ است ، می‏گویند زن و مرد نه تنها قبل از ازدواج باید از معاشرتهای لذت‏ بخش آزادانه جنسی بهره‏مند باشند ، بلکه ازدواج نیز نباید مانعی در این‏ راه بشمار آید ، زیرا فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانونی اطمینان پدر است به پدری خود نسبت به فرزندی که از زن معینی بدنیا می‏آید ، این‏ اطمینان را با بکار بستن داروهای ضد بارداری که مخصوصا پیشرفت طب امروز آنها را به بشر ارزانی داشته است می‏توان بدست آورد . بنابراین هر یک‏ از زن و مرد می‏توانند علاوه بر همسر قانونی ، عشاق و معشوقه‏های فراوانی‏ داشته باشند ، زن مکلف است که در حین آمیزش با عشاق خود از داروی ضد بارداری‏ استفاده کند و مانع پیدایش فرزند او گردد ، ولی هر گاه تصمیم گرفت که‏ صاحب فرزند گردد الزاما باید از همسر قانونی خود استفاده کند . " کمونیسم جنسی " تنها از آن نظر قابل عمل نیست که رابطه نسلی را میان پدران و فرزندان قطع می‏کند ، بشر از اعتماد نسلی نمی‏تواند صرف نظر کند ، هر پدری می‏خواهد فرزند خود را بشناسد و هر فرزندی می‏خواهد بداند از کدام پدر پیدا شده است . فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانونی همین است و بس ، اختصاص جنسی را به همین اندازه باید محدود کرد ، و با تأمین رابطه نسلی به وسیله فوق‏ موجبی برای تحدید بیشتر وجود ندارد. ادامه دارد...

راه اندازی خط مشاوره و نگرانی از روابط جنسی خارج از خانواده

 انجمن حمایت و یاری آسیب دیدگان اجتماعی در ایران دست به تاسیس خط تلفنی با نام "احیا" زده که مددجویان می توانند بصورت مکالمه تلفنی از مددکاران اجتماعی این انجمن، مشاوره دریافت کنند. خسرو منصوریان، دبیر این انجمن، در تشریح هدف از راه اندازی این خط مشاوره می گوید: "این خط برای سرویس دهی به سوالات افرادی دایر شده که نسبت به آسیبهای اجتماعی خواهان کسب اطلاع هستند. مشاورین، مددکاران اجتماعی و روانشناسان در طرف دیگر خط حضور دارند و به سوالات مددجویان پاسخ می دهند. موسسه ما یک سازمان غیر دولتی، غیر انتفاعی و عام المنفعه است و توسط افراد خیر راه اندازی شده و تامین می شود." آماری که اخیرا از ترکیب مراجعین به این خط مشاوره منتشر شده، بعضی نگرانی ها را نسبت به افزایش آمار روابط جنسی فرا خانوادگی افراد متاهل در جامعه ایران برانگیخته است. 70 درصد از مراجعین تلفنی را زنان تشکیل می دهند. بر اساس این آمار، 40 الی 50 درصد از زنانی که با این مرکز تماس گرفته اند، روابط جنسی خارج از ازدواج داشته، و نگران بوده اند که آیا مبتلا به بیماری های آمیزشی هستند یا خیر. افسانه هاشمی، روانشناس و کارشناس سابق سازمان بهزیستی، این پدیده را فراگیر ارزیابی نمی کند. وی در خصوص عوامل ایجابی رفتارهای جنسی فرا- خانوادگی زنان متاهل می گوید: "زنانی که به این امر مبادرت می کنند را می توان به دو دسته اجتماعی اقتصادی تقسیم کرد، یک دسته زنان متعلق به طبقات بسیار فقیر اجتماع و گروه دیگر زنان متعلق به طبقه بسیار مرفه. در هر یک از دو گروه مذکور، این رفتار علل متفاوتی دارد. در طبقات بسیار ضعیف در بعضی از موارد حتی با آگاهی یا جبر همسر، زنان به چنین رفتاری تن می دهند. همسران مردان معتاد بیشتر در معرض این خطر هستند. بین این دو طیف، طبقه متوسط جامعه قرار دارد که این رفتار خیلی به ندرت در زنان این طبقه مشاهده می شود." خسرو منصوریان در عین حال اعتقاد دارد نگرانی زنانی که با خط تلفنی احیا تماس گرفته اند الزاما ً از رفتارهای جنسی فرا-خانوادگی خودشان ناشی نمی شود و می تواند تابعی از رفتارهای جنسی همسرشان باشد.