افلاطون، جنسیت و تعلیم و تربیت قسمت دوم

قوانین

 قوانین شامل مجموعه ای از قانون اساسی وقانون مدنی و قانون مجازات و مقررات مربوط به سازمانهای  رفاهی و تربیتی است با شکل مکالمه سازگار نیست و با اینهمه افلاطون بنا به عادت دیرینه به آن وفادار مانده است. از این رو در قوانین هم مانند رسالات دیگر دوران سالخوردگی افلاطون ما شاهد گفتارهای آموزشی طولانی هستیم  بطوریکه یک کتاب تمام از دوازده کتاب ،یعنی کتاب پنجم را، گفتار یک تن اشغال کرده است بی انکه حتی یک سوال سخن او را قطع کند و این امر تناقض اشکاری میان شکل و محتوای اثر پدید آورده است. ضمن اینکه باید توجه داشت که افلاطون فرصت ویرایش این اثر را نیافت و قلم زمانی از دست این فیلسوف پیر به زمین افتاد که هنوز قوانین را کاملا اماده نکرده بود. قوانین یکسال بعد از مرگ افلاطون و بدون هیچگونه دخالت در متن توسط شاگرد او فیلیپ اپوسی در دسترس خوانندگان قرار گرفت. [19]
افلاطون در این مکالمه با نقاب بیگانه ای آتنی شرکت میکند، ولی از پشت نقاب سیمای خود او پیداست. شرکت کنندگان در مکالمه قوانین سه نفر هستند. بیگانه ای سالخورده از آتن و دو پیرمرد از اسپپارت و کرت به نامهای مگیلوس و کلینیاس که در این رساله در مقایسه با جمهوری دو عنصر بسیار مهم –مربوط به بحث ما- غایب هستند. نخست طبقه پاسداران  دوم  شخصیت شجاع و پرسشگر سقراط .
 گمپرتس میگوید: برای غیبت کامل سقراط در قوانین میتوان عللی حدس زد.شاید افلاطون روا ندانسته باشد سخنگوی اصلی جمهوری را به طرح نقشه اصلاحی تازه برای جامعه و دولت وادار کند؛ شاید هم احساس کرده باشد که لحن جزمی که بر بیشتر قوانین حکمفرماست با ذهن جستجوگر سقراط سازگاری ندارد و حتی پاره ای از سخنان دور از تسامحی که در اینجا به میان می آید بیشتر با روحیه میلتوس (مدعی سقراط در دادگاه) تناسب دارد  تا  قربانی جاه طلب او.[20]

افلاطون در قوانین بار دیگر کمونیسم جمهوری را ستایش میکند اما از امید اجرای آن چشم می پوشد. با اینحال آزادی زنان به هیچ وجه از میان نمیرود بلکه با احتیاط و انعطاف بیشتری نسبت به اداب و رسوم جاری یونان بیان میشود.
 افلاطون انجا که از تعلیم وتربیت سخن میگوید خاطر نشان میکند که«جامعه حق دارد آموزش را اجباری کند و همه کودکان و مردان را مجبور کند از تربیتی که خود جامعه درست میداند بهرمند شوند. قانون ما از این حیث میان زن و مرد فرقی نمیگذارد . زیرا معتقدیم که زنان نیز باید دوشادوش مردان در همه تمرینها شرکت کنند ، و نمیترسیم از اینکه بگویند اسب سواری و ورزش خاص مردان است و برای زنان شایسته نیست.[21]
در قوانین افلاطون غرض خود را از این همه پافشاری بر آموزشهای برابر زنان و مردان بیشتر آشکار میکند و میگوید:«قانونگذاران جامعه ما مرتکب خطایی بزرگ میشوند که زنان را وادار نمیکنند در همه کارها بامردان همکاری ورزند. زیرا رسم امروزی سبب میشود که نصف نیروی جامعه به هدر رود حال آنکه اگر زن و مرد همه کارها را دوشادوش هم انجام دهند حاصل کوشش جامعه دوبرابر خواهد شد.[22]
مرد آتنی قوانین در ادامه گفتگوی خود در رابطه با تربیت تاکید میکند تا زمانیکه دلیل استواری برای رد ادعای او مبنی بر آموزش و تربیت برابر زنان و مردان آورده نشود اصرار خواهد ورزید که زنان در تربیت و همه امور با مردان برابر باشند. افلاطون در ادامه با لحنی آمیخته با تمسخر به بازگویی قوانین زندگی خاص زنان در آتن و سایر شهرهای یونان میپردازد که یا مشغول انجام وظایفی نظیر وظایف بندگان هستند و یا پشم ریسی میکنند و از خانه و کودکان و یا معابد نگه داری میکنند ولی از تمام فنون جنگ بی خبرند و با طعنه خطاب به مخاطبانش می افزاید:«شما ممکن است چنین قانونگذاری که این رسم را برقرار کرده بستایید. ولی من از عقیده خود برنمیگردم و بار دیگر میگویم: قانونگذار باید تمام وظیفه خود را ادا کند نه نیمی از آنرا.اگر او همه کوشش خود را صرف منظم سازی زندگی مردان کند و اجازه دهد که زنان در ناز و نعمت بسر برند و زندگی را با بی بند و باری بسربگذرانند، فقط نیمی از سعادت جامعه را تامین خواهد کرد نه تمام آنرا.[23]

نکته جالب توجه این است که افلاطون در این دو رساله، هیچ کجا معتقد نیست که نا برابری آموزش زنان و مردان باعث ظلم به زنان  میشود و یا انان را از ترقی و پیشرفت باز میدارد بلکه حتی این تعلیم ندیدگی را در برابر تن آسایی و ناز پروردگی قرار میدهد. از آنچه دراین رسالات نگاشته شده به هیچ روی به نظر نمیرسد که افلاطون دغدغه  احقاق حقوق زنان و یا بیرون کشیدن انان از وضعیت موجود در راستای ترقی فردی آنها  داشته است. در قوانین افلاطون بدون  پرده پوشی  اشکار میکند که تنها و تنها دغدغه برپایی و شکوفایی جامعه ای  پایدار، قدرتمند، سالم و یکپارچه را دارد و در همین  راستا هرگز نمیتواند از نیروی پنجاه درصدی زنان در خدمات اجتماعی و نظامی چشم پوشی کند.
در واقع شاید بتوان گفت غرض او به هیچ روی متفاوت تر و یا متعالیتر از قانونگذاران پیشین نبوده است. انان نیز بنا به مصالح اجتماعی همچون تقسیم نشدن اراضی و ثروت ترجیح میداده اند زنان را خانه نشین کنند و به دور از آموزش نگاه دارند. هر چند که شاید اغراض خودخواهانه و منفعت طلبانه مردانه در قوانین افلاطونی حضور کمتری دارند و منفعت اجتماع بر هر گونه سودجویی پیشی جسته باشد.
افلاطون در قوانین کوشیده است عنایات ویژه ای به زنان داشته باشد و بیشتر از جمهوری برای تفاوتهای جسمی و روحی زنان و مردان اهمیت قائل شود.چنانکه گاهی  صحبت از سرودها و موسیقی های مجازی میگوید که مرکب از آهنگهایی با وزنهای معتدل و آرام هستند و با طبیعت زنانه سازگارتر ند در مقابل آهنگهای نمایان کننده دلیری و قهرمانی که باید خاص مردان شمرده شود. [24]
همچنین افلاطون اغلب با توجه به ضعف جسمی زنان در جای جای قوانین مراقب است که کارهای فوق طاقت را برای زنان مقرر نکند و در عین حال به سبب زن بودن، انها را از کارهایی که شاید مورد علاقه انها باشد باز ندارد. بعنوان مثال زمانیکه  از قوانین مسابقات اسب سواری سخن میگوید به این نکته هم اشاره میکند که «زنان را به شرکت در این مسابقات مجبور نخواهیم کرد ولی اگر دخترانی پیدا شوند که در آن ورزشها تمرین کرده و مهارت بدست اورده اند و از نیروی بدنی کافی بهرمندند ،آنان را نباید از شرکت در مسابقات بازداشت[25] و آنجا که از تربیت کودکان سخن میگوید به این نکته توجه میدهد که اگرچه لازم است کودکان دختر و پسر پس از سن شش سالگلی جداگانه آموزش داده شوند و کاربا جنگ افزار ها باید در دستور کار آموزشی پسران باشد ولی «دختران نیز اگر دارای استعداد کافی باشند باید راه بکار بردن جنگ افزار را فرا گیرند. در این باره در روزگار ما روش نادرستی متداول است که هیچ کس به آن توجه ندارد.[26]
مشخص نیست که افلاطون قوانین به واسطه تجربه و یا از سرمحافظه کاری چنین سخن میگوید اما آنچه مسلم است او نسبت به عرف اجتماع منعطف تر شده است در حالیکه همچنان به جامعه آرمانی جمهوری می اندیشد.
  در کتاب یازدهم قوانین آنجا که افلاطون میکوشد قوانینی در ارتباط با خانواده و تقسیم ارث وضع کند تقدم همه جانبه جامعه بر فرد، ظهور پررنگتری مییابد. افلاطون چنانچه رسم اتن آنزمان بوده است برای زنان صلاحیت تملک زمین نمیبیند وبا قوانین سرد و خشکی که وضع میکند تمامی همت خود را مصروف باقی ماندن زمین و خانه موروثی در خانواده میکند و در این مسئله بقدری افراط میکند که برای دختران و پسران فرد درگذشته اقدام به تهیه فهرستی از کسانیکه آنها مجاز به ازدواج با ایشان هستند-به ترتیب اولویت-میکند.

 در مورد مسائل زناشویی افلاطون لحن ملایمتری اتخاذ میکند و اگرچه زنان و مردان برده قوانین خشک و چهارچوبهای سخت انها هستند اما انجا که اختلاف و درگیری پیش می اید میزان مشارکت زنان و مردان در حل اختلاف بطور مساوی در نظر گرفته شده است.[27]در مورد اختلافات زناشویی افلاطون نسبت به زنان و مردان بطور یکسانی سختگیر است و تمام هم خود را مصروف این قضیه میکند که چگونه میتوان از نیروی باروی زوجها نهایت استفاده را کرد، هر چند که بطور کلی به زنان و مردانی که به تعداد کافی فرزند دارند و همسرشان درگذشته است توصیه میکند که دیگر ازدواج نکنند و عمر خود را مصروف  تربیت فرزندان نیکو گردانند. در غیر اینصورت معتقد است زن بیوه باید ازدواج کند ولی مرد نباید اجازه دهد که فرزندان او-هرچند کم تعداد-  تحت نظارت نامادری رشد کنند.
 در رساله قوانین در مسائل جنسی کششی به سختگیری دائما فزاینده مشاهده میشود. آنهم نه تنها در مقایشه با طرح اجتماعی پیشتر افلاطون  در جمهوری بلکه حتی با سخنان پیشتر او در همین اثر...مصنف قوانین نه تنها کشتن شهوت را توصیه میکند بلکه وسایل وصول به این هدف را نیز نام می برد. معتقد است که آموزش پسران و دختران در مدارس مختلط و همکاری زن و مرد در همه شوون زندگی، این خاصیت را دارد که از نیروی تمایل جنسی بکاهد. علاوه بر این توصیه میکند که دختران و پسران به آزادی با یکدیگر معاشرت کنند و جامه هایشان طوری باشد که شکل بدن  را کاملا از نظر پنهان نکند تا موجبی برای انگیختن شهوت نباشد. مهمتر از همه احساس شرم باید به دقت بیشتر در مردمان تقویت شود زیرا شرم مانع از تقویت نیروی شهوت است و فقط در موارد نادر اجازه تسکین آنرا می دهد. از این گذشته عشق ورزی با پسران که در مکالمه های دیگر همچون مهمانی و فدرس با اغماض بیشتر ی درباره اش  داوری می شد در قوانین به شدت محکوم میشود.[28]

 نتیجه

چنانکه پیش از این هم اشاره شد از روح کلی جمهوری و قوانین کاملا مشخص است که افلاطون سعادت جامعه را بر سعادت افراد آن مقدم میدارد. او فردیت و حریم خصوصی را برای انسانها به رسمیت نمیشناسد و حتی خصوصی ترین امور انسانی را تحت نظارت قانون و زمامداران در می اورد. افلاطون زمانیکه بیان میکند :«کودکان بیشتر به جامعه تعلق دارند تا به پدران و مادران خود.» و یا انجا که میگوید: « فرد در زناشویی باید نفع جامعه را در نظر بگید نه آسایش خود را [29]آشکارا تنها و تنها به منفعت مدینه می اندیشد و سودای دیگری در سر ندارد.
گمپپرتس به افلاطون ایراد میگیرد که: در امر ازدواج از تمایل شخصی دختران و زنان کمتر از ان سخن به میان می آید که از مدافع ازادی زنان میتوان چشم داشت. [30]
به نظر می آیدچنین ایرادی نا بجا و از سر سهل انگاری  باشد چرا که افلاطون چه در قوانین و چه در جمهوری نه تنها مدافع ازادی زنان نیست، که مدافع آزادی هیچ کس نیست . در مورد زندگی خانوادگی  باید اذعان کرد که افلاطون بطور یکسان حریم خصوصی و تمایلات شخصی جنسی را برای زنان و مردان به رسمیت نمیشناسد و از این حیث میان زنان و مردان تبعیضی قائل نمیشود! او همه احاد جامعه را _ حتی در خصوصی ترین مسائل زندگیشان_ تابع قوانین و منافع اجتماع میخواهد.

از سوی دیگر به عقیده من در حسن نیت افلاطون برای تامین سعادت فردی انسانها در سایه تشکیل چنین جامعه ای نمیتوان شک کرد.  بدور از انصاف است اگر بی تفاوت از کنار گفتارهای لطیفی که افلاطون گاها از زبان بیگانه آتنی نقل میکند بگذریم ، گفتارهایی که نمایانگر یک هدف متعالی با توجه به فردانیت انسانها اعم از زن و مرد است، افلاطون از زبان مرد آتنی قوانین بیان میکند که:«تنها امور جدی، در خور آنند که ادمی در باره آنها کوشش جدی بعمل اورد نه امور غیر جدی. وقتی طبیعت همه چیزها را در نظر آوریم، می بینیم خدا یگانه چیزی است که براستی جدی است و پرداختن به او مایه نیکبختی است، درحالیکه آدمی، چنانکه یکبار هم گفته ایم، عروسکی است که خدا برای خود ساخته است، و برتری و شرف آدمی به دیگر جانوران در همین است. بدین جهت هر انسانی ، چه مرد و چه زن، باید بکوشد تا همه زندگی خود را به صورت سلسله ای از زیباترین بازیها درآورد و از اصولی پیروی کند غیر از اصولی که امروز محترم شمرده میشود.[31]
همچنین نباید از نظر دور داشت که تاکید بسیار زیاد افلاطون بر اهتمام به تربیت برابر دختران و پسران با هر غرضی که بیان شده باشد امروز هم بسیار مهم و شایان توجه است. افلاطون گرچه از اسپارت الهام میپذیرفت ولی همانطور که از یک فیلسوف اتنی انتظار می رفت علی رغم اسپارتیان که تربیت فکری زنان و مردان را به هیچ می انگاشتند و بیشتر هم خود را مصروف تربیت عملی انسانها میکردند با انتقاد به شیوه تربیتی زنان یونانی بر تربیتهای نظری هم تاکید داشت. و این مشکلی است قرنها پس از افلاطون مشکل ما نیز هست. چنانکه  دوبوار در قرن بیستم لزوم بازنگری درآموزش و تربیت زنان را خاطر نشان میکند و در پایان کتاب جنس دوم مینویسد: واقیت این است که مردان به خود اجازه میدهند که اعلام کنند سرنوشتی که آنها به زن قبولانده اند خواسته خود اوست در حالیکه تمام آموزش زن، توطئه ای است برای اینکه تمام راههای طغیان و حادثه را بر او ببندند. تمامی جامعه به او دروغ میگویند و ارزش والای فداکاری و نثار خود در راه شوهر و فرزندان را می ستایند:«زن، این دروغها را با شادی تمام می پذیرد ، زیرا انها او را فرا می خوانند که سراشیب اسان طلبی را در پیش گیرد: و این بدترین جنایتی است که در حق او صورت میگیرد ؛ از بدو تولد و در تمام طول زندگی زن، کناره گیری را که تمام افراد گرفتار اضطراب آزادی را وسوسه میکند ، به مثابه میل طبیعی زن به نمایش در می آورند و به این ترتیب او را ضایع و فاسد میکنند. اگر کودکی را در تمام روز سرگرم کنند و برای او فرصت تحصیل پیش نیاورند  و فایده انرا به او ننمایند، و به این ترتیب او را به تنبلی فرا خوانند ، وقتی کودک بزرگ شد نمیتوانند ادعا کنند که کودک شخصا عدم شایستگی و نادانی را برگزیده است.[32]

توضیحات:

از زبان هسیود آمده است«آنکه به زنی اعتماد میکند ،به دزدی اعتماد می ورزد» و یا از قول پریکلس نقل شده است:«بهترین زنان آن است که مردان هرچه کمتر از او سخن بگویند» در نوشته های هیپوتناکس آمده«در زندگی دو روز است که زنانتان شما را شادمان میکنند، روز عروسی شان و روز تدفینشان » و همینطور از قول مآندر بیان شده است:«در روی زمین و دریا غولان بسیاری غولان وجود دارند ، ولی بزرگترین آنها بازهم زن است،زن رنجی است که انسان را رها نمیکند» (جنس دوم.جلد اول.ص 150)[1]
[2] Plato.stanford.edu
 دورانت،ویل،تاریخ تمدن،یونان باستان،ج 2 ،ص 320[3]
 تاریخ تمدن،ص 239[4]
 تاریخ تمدن،ص 340[5]
 تاریخ تمدن ،ص 102[6]
 متفکران یونانی،ج2،ص 994[7]
 کاپلستن،فردریک،تاریخ فلسفه،جلال الدین مجتبوی،ج1،ص168-169 [8]
 جمهوری ،کتاب دوم،ص867[9]
 جمهوری کتاب سوم ص 932[10]
 جمهوری کتاب چهارم ص939[11]
 متفکران یونانی ج2 ص955[12]
 جمهوری،کتاب پنجم،ص974[13]
 همانجا[14]
 جمهوری ، ص 976[15]
 جمهوری،ص 979[16]
 جمهوری کتاب سوم ص 930[17]
 جمهوری،ص 980[18]
 متفکذان یونانی ج دوم ص 1173-1174[19]
 متفکران یونانی ،ص 1175[20]
 قوانین،کتاب هفتم،ص 2105[21]
 قوانین کتاب هفتم ص 2105[22]
 قوانین کتاب هفتم ص 2106[23]
 قوانین کتاب هفتم ص 2103[24]
 قوانین کتاب هشتم ص 2135[25]
 قوانین کتاب هفتم ص 2093[26]
 قوانین کتاب یازدهم 2236[27]
 متفکران یونانی ص 1201[28]
 قوانین کتاب ششم ص 2073[29]
 متفکرا یونانی ص 1200[30]
 قوانین کتاب هفتم ص 2103[31]
 جنس دوم جلد دوم ص 672[32]

منبع:http://philosophers.atspace.com/plato_edu.htm

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد