نوع اول در حقیقت پرواز و کنش و جذب و انجذاب دو روح متباعد است و نوع دوم وحدت و یگانگی دو روح معاشر ، فرضا کسی در نوع اول تردید کند ، در نوع دوم نمیتواند تردید داشته باشد . مودت و رحمت با شهوت و میل طبیعی فرق دارد ، یکی از نشانههای خداوند این است که از جنس خود شما برای شما جفت آفریده است ، و میان شما و آنها مهر و رأفت قرار داده است . مولوی چه خوب این نکته را دریافته است آنجا که میگوید : این چنین خاصیتی در آدمی است مهر ، حیوانرا کم است ، آن از کمی است
مهر و رقت وصف انسانی بود |
خشم و شهوت وصف حیوانی بود |
ویل دورانت این صفا و صمیمیت را که پس از خاتمه شهوت نیز دوام پیدا میکند این طور توصیف میکند : " عشق به کمال خود نمی رسد مگر آنگاه که با حضور گرم و دلنشین خود تنهائی پیری و نزدیکی مرگ را ملایم سازد ، کسانیکه عشق را فقط میل و رغبت میدانند فقط به ریشه و ظاهر آن مینگرند ، روح عشق حتی هنگامی که اثری از جسم بجا نمانده باشد باقی خواهد بود . در این ایام آخر عمر که دلهای پیر از نو با هم میآمیزند ، با شگفتگی معنوی ، جسم گرسنه به کمال خود میرسد. با همه اختلافی که میان این دو نوع عشق وجود دارد و یکی مشروط به هجران است و دیگری به وصال ، یکی از نوع ناآرامی و کشش و شور است و دیگری از نوع آرامش و سکون ، در یک جهت مشترکند . هر دو گلهای با طراوتی میباشند که فقط در اجتماعاتی که بر آنها عفاف وتقوی حکومت میکنند میرویند و میشکفند محیطهای جنسی یا شبه اشتراکی جنسی نه قادرند عشق باصطلاح شاعرانه و رمانتیک به وجود آورند ، و نه می توانند در میان زوجین آنچنان صفا و رقت و صمیمیت و وحدتی که بدان اشاره شد به وجود آورند .
(در ادامه به تاریخچه حجاب و ریشه آن در ملل مختلف و نقش آن در اخلاق جنسی فردی و اجتماعی اشاره خواهم کرد)